65مردم بودند.
در ادامه فاكهى به نقل از حسن بن عثمان، از واقدى، از ربيعة بن عثمان مىگويد: از زهرى پرسيدم: آيا در زمان جاهليت اجازۀ مردم در حج از عرفه يا جمع در جمرۀ عقبه برعهدۀ كسى از اهل يمن بوده است؟ پاسخ داد: خير، چنين نبوده و حتى كودكان هم مىدانند كه اين مقام در اختيار مضرىها بوده است.
واقدى گويد: از عبداللّٰه بن جعفر زهرى پرسيدم: آيا شنيدهاى كه اجازهدارى حج مردم در يكى از مشاعر، به عهدۀ شخصى از كنانه باشد؟ پاسخ داد: خير.
بنا بر اين نقل، اجازهدارى صوفه در ميان مردم براى حج، در زمان ولايت خزاعه بر مكه آغاز شده، حال آن كه بنا بر آن چه در يكى از دو روايت ازرقى 1 دربارۀ صوفه بيان شده و نيز بنا بر آن چه ابناسحاق و ديگران نقل كردهاند، مشهور آن است كه اين امر در زمان جرهمىها آغاز شده است. همچنين از اين خبر معلوم مىشود گويندۀ شعر:
لا هُمّ إنّي تابع تَبٰاعَه
إن كانَ إثمٌ فعلىٰ قُضٰاعة
مادر غوث است، حال آن كه چنانكه پيشتر آمد، گويندۀ آن خود غوث مىباشد.
ديگر اين كه از خبر پيش گفته چنين بر مىآيد كه اجازهدارى مردم در حج، و پس از انقراض صوفه، به خاندان عدوان رسيد كه جاى تأمل دارد. از جمله دلايل نادرستى اين مطلب، سخنى است كه فاكهى از واقدى نقل كرده است. واقدى مىگويد: از ربيعة بن عثمان تيمى و عبداللّٰه بن جعفر، در بارۀ آخرين مشركانى كه مردم را در عرفه و مزدلفه و منا اجازهدارى مىكردند، پرسيدم، پاسخ داد: آخرين ايشان كرب بود. و عبداللّٰه بن جعفر مىگويد: او (كرب) سال هشتم اين مقام را برعهده داشت و أنسأ ابوثمامه در منا اجازهدار بود. كرب كه در اين جا به نام وى اشاره شده، بنا به گفتۀ ابناسحاق در سيرۀ خود، كرب ابن صفوان است و از خاندان صفوان بن حارث مىباشد و گفته مىشود ابنحُباب بن