55
باب بيست و نهم:اجازهداران كوچ مردم از عرفه
غوث بن مر و فرزندان او
ابناسحاق گويد: غوث بن مر بن ادّ بن طابخة بن الياس بن مضر، اجازۀ حج مردم در عرفه را برعهده داشت و پس از او پسرش اين اجازه را يافت و به او و پسرش «صوفه» مىگفتند. غوث بن مرّ از آن جهت چنين موقعيتى يافت كه مادرش زنى از جرهمىها بود و بچهدار نمىشد، تا اين كه نذر كرد اگر صاحب پسر شود، او را به خدمت و بندگى كعبه بگمارد. پس از آن غوث به دنيا آمد و در دوران كودكى همراه با دايىهاى جرهمىِ خود، به خدمت كعبه مىپرداخت و به همين جهت مقام و موقعيتى يافت و اجازۀ مردم را در عرفه به دست آورد و پس از وى پسرانش به ترتيب عهدهدار اين مقام شدند تا اين كه منقرض گرديدند. مرّ بن ادّ در مورد برآورده شدن نذر مادرش 1 چنين سروده است:
إنّي جعلت رَبِّ مَنْ بُنيَّهْ
مىگويد وقتى غوث بن مرّ مردم را از عرفه راهى مىكرد چنين مىسرود:
لاٰ هُمَّ إنّي تابع بتسامح
إن كان إثم فعلىٰ قضاعة
ابناسحاق گويد: يحيى بن عبّاد بن عبداللّٰه بن زبير، از پدرش عباد نقل كرده كه گفت: «صوفه» مردم را از عرفه حركت مىداد و آنان را زمانى كه در منى پيش مىرفتند، اجازۀ كوچ مىداد و «يوم النفر» كه مىرسيد، حجاج را براى رمى جمره مىآورد و تا موقعى كه «صوفه» اقدام به پرتاب سنگ (رمى جمره) نمىكرد كسى دست به اين كار نمىزد. آنها كه عجله داشتند و بايد زودتر كار خود را انجام مىدادند، نزد صوفه مىآمدند و به وى مىگفتند: زود رمى جمره كن تا ما نيز چنين كنيم و او در پاسخ مىگفت: به خدا سوگند كه اين كار ميسّر نمىشود، تا اين كه زوال خورشيد فرا رسد. آنها او را با سنگ مىزدند و خواستار شتاب در اين كار بودند و همواره او را بدين امر فرا مىخواندند. وقتى زوال آفتاب مىرسيد، برمىخاست و رمى جمره مىكرد و در پى او مردم هم به رمى جمره مىپرداختند.
ابناسحاق مىافزايد: وقتى كار رمى جمره به پايان مىرسيد و قصد پراكنده شدن از منى داشتند، صوفه راه خود را در پيش مىگرفت و مردم را به حال خود رها مى كرد و پس از رفتن وى، مردم نيز مىرفتند. آنها تا زمان انقراض، چنين كردند و پس از ايشان خاندان سعد بن زيد مناة بن تميم اين مقام را به ارث بردند و از آنها به خاندان صفوان بن حارث بن شحنة بن عطارد رسيد.
ابنهشام گويد: صفوان فرزند جناب بن شحنة بن عطارد بن عوف بن كعب بن سعد بن زيد مناة بن تميم است.
ابناسحاق بر اين باور است كه صفوان، همان است كه فردى را به عنوان صاحب اجازۀ مردم در عرفه تعيين مىكرد و پس از او فرزندانش چنين مىكردند و آخرين نفر آنها كرب بن صفوان، همزمان با ظهور اسلام مىزيست. ابنمَعْري السعدي مىگويد:
لا تبرح الناس ما حجّوا معرفهم
حتى يقال أجيزوا آل صفوانا
ابنهشام مىگويد: اين بيت شعر، در قصيدهاى متعلق به أوس بن مَغراء آمده است و ذىالإصبع عدوانى كه نامش حرثان بن عمرو است چنين مىسرايد: