54در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله مردى با زنى ازدواج كرد. يكى از برادرانش وى را به خاطر اين كار، سرزنش نمود. آن مرد به برترىهاى زن اشاره كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: حتى اگر با دختر حاجب بن زراره هم ازدواج كرده باشى اشكالى ندارد و خداوند عزّ وجلّ اسلام را آورد و مردم را با يكديگر برابر ساخت و از اين جهت نبايد مسلمانى مورد سرزنش قرار گيرد.
زبير بن بكار از حماد بن نافع نقل كرد كه از سليم مكى شنيده است كه مىگفت: در جاهليت گفته مىشد: به خدا سوگند كه تو از خاندان نباش عزيزترى و به خانههاى اطراف مسجد [ الحرام] اشاره مىكرد و مىگفت: اينجا محلۀ آنها بود.
اينك دنبالۀ حديث فضيل را پى مىگيريم. او مىگويد: پس از آن (توليت كعبه) به فرزندش عطارد بن حاجب رسيد و وقتى او مرد عمير بن عطارد از خاندان تميم جاى وى نشست و پس از مرگ او فرزندش سجيد بن عُمير عهدهدار اين مقام گرديد. او يكى از سخاوتمندان به شمار مىرفت و صاحب عمارتها وبناهاى بنىتميم و همدان دركوفه بود و در زمان معاويه، والى آذربايجان شد. و يكبار هزار نفر از خاندان بكر بن وائل به صورت كاروانى بر وى گذشتند و او يكهزار رأس اسب به آنها بخشيد.
آنگاه ولايت بر كعبه يعنى شرف و افتخار و رياست در روز فرس يا قريتين - به ضرار بن عمرو رسيد و پس از مرگ او به زيدالفوارس و پس از قتل وى به قبيصة بن ضرار منتقل گرديد و پس از مرگ او منذر بن حسان بن ضرار عهدهدار اين مقام شد. اين منذر بن حسان همان كسى است كه در روز قادسيه، مهران پادشاه را كشته بود. وقتى منذر وفات يافت اين مقام به عيلان بن حرشة بن عمرو بن ضرار رسيد و پس از مرگ او فرزندش مكحول بن عيلان متصدى ولايت كعبه شد. اين كه گفته شد «ولايت بر كعبه»؛ يعنى شرف و افتخار. بنابراين وقتى مىگويد: پس از مرگ «ولايت» كعبه به فلانى رسيد؛ يعنى صاحب افتخار و رياست و شرف شد كه با معناى مطرح شده در عنوان مطلب فوق، مخالفت دارد.