46آب به جنگ و نبرد پرداختند.
عامر بن ظرب عدوانى 1 در جنگى كه با سعد العشير داشته، طى ابيات زير، به خويشاوندى آنها و بزرگى مَعَدّ و احترامى كه نزد آنها دارد و بستگى وى به عوف، اشاره مىكند:
أبونا مالك والصلب زيد
سعدالعشيره كه در اين خبر از مِذْحَج است و از اين جهت به وى «سعدالعشيره» گفتهاند كه او سيصد فرزند و نوه و نتيجه داشته است. و وقتى از وى مىپرسيدند كه اينان كيستند، براى اين كه او را چشم نزنند مىگفت: بستگان و عشيرۀ من هستند. حازمى پس از ذكر اين مطلب مىگويد: مذحجى منسوب به مِذْحَج است و نامش مالك بن أدد بن يزيد بن يشجب بن كريب بن يزيد بن كهلان است و از اين رو اين نام را به خود گرفته است كه در روى پشتهاى سرخفام در يمن كه به آن مِذْحج مىگفتند، به دنيا آمد.
در ميان بنىاسماعيل، ازجمله كسانى كه داراى ارج و منزلت والايى بودند، مَعَدّ 3 بن عدنان بود. زبير بن بكار، در روايتى كه از وى به ما رسيده، مىگويد: از ابراهيم بن منذر، از عبدالعزيز بن عمران نقل شده كه گفت: ابوالقاسم بن نشيط، از حجاج بن ارطاة، از عطاء بن ابىرباح از ابنعباس برايم چنين نقل كرد: هنگامى كه بُخْت نَصَّر به اهل حصور و عرمانا