35شريف زيد بن هاشم بن على بن مرتضى علوى حسنى نسبت داده و او را حاكم مدينه پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله دانسته و اين در نامهاى كه به شيخ ابوالعباس مذكور نوشته، مطرح شده است و آن را در كتاب «الجواهرالثمينه على مذهب عالمالمدينه» تصنيف ابنشاش مالكى و به خط ميورقى - كه در «وج» طائف وقف شده است - يافتم؛ در اين نامه پس از بسماللّٰه، زيدبن هاشمبن على، آمده است: اين بنده در سه شنبه، نيمۀ شعبان، در آنجا خدمت كردم كه روى كلمۀ شعبان، «سال ششصد و هفتاد و شش» به خط ميورقى، افزوده شده است. آنگاه پس از بيان مطالبى (ابنزيد) مىگويد: «اين حقير به رغم دشوارىها و رنجهايى كه از هر جهت متحمّل شدهام، در انديشۀ نگارش تاريخ مكّۀ مكرّمه بوده و تاكنون حدود پنج جزوه از آن را نگاشتهام».
من (فاسى)، اين تاريخ را هرگز نديدهام و نمىدانم كه بر چه سياق است؛ آيا تنها شرح حال و زندگىنامه است يا وقايعنگارى است و مطالبى از اخبار مكّۀ مكرّمه و كعبۀ معظّمه نيز در آن يافت مىشود؟
به هر تقدير، اين اثر خود را «شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام» نام نهادم و آن را در چهل باب ترتيب دادم، كه عبارتند از:
- باب نخست: دربارۀ مكّۀ مكرّمه و حكم خريد و فروش و اجارۀ خانههاى آن.
- باب دوّم: در نامهاى مكّۀ معظّمه.
- باب سوّم: دربارۀ حريم مكّۀ معظّمه و علّت اين حريم و نشانهها و نيز محدودۀ آن و در ضبط الفاظ مربوط به حدود و معناى برخى نامهاى آنها.
- باب چهارم: در ذكر برخى احاديث و رواياتى كه نشان از حرمت مكّه و حريم آن دارد و نيز دربارۀ برخى احكام ويژۀ آن و شمّهاى از بزرگداشت مكّه و حرم آن، از سوى مردم و بزرگىِ گناه در آن و در فضيلت حرم.
- باب پنجم: در بيان احاديثى كه دلالت بر فضيلت مكّه بر ساير شهرها دارد و اين كه نماز در آن، از هر جاى ديگر برتر است و ديگر فضايل آن.
- باب ششم: در مورد اقامت و مرگ در مكّه و اندكى از فضيلت مردم آن و فضيلت