49مطالبى كه به نوعى به شكلگيرى مكه باز مىگردد باقى بمانيم و گذشته را به حال پيوند بزنيم؛اما روايات مفصّلى را كه در بارۀ هجرت اسماعيل و مسائل حاشيهاى آن در تواريخ اسلامى آمده است،براى دوستداران وا مىنهيم.
روزگار اسماعيل
اسماعيل در نخستين روز ورودش به مكه،كودكى بود كه به همراه پدر و مادرش آمد؛چه مكه جايى بود كه گياهانى در آن مىروييد. 1گفته شده است كه عمالقه پيش از اين تاريخ در آنجا سكونت داشتند؛و زمانى كه اسماعيل پاى به مكه نهاد،در اوضاعى كه چگونگى آن چندان ثابت و دانسته نيست،قبيلۀ جُرهم،جاى عمالقه را اشغال كرده بود.
بدين ترتيب بايد تصور كرد كه جرهم نيز پيش از آن،در مكه يا جايى نزديك به آن مىزيستند.
روايات و اخبار مورّخان اسلامى در بارۀ چگونگى اوضاع مكه،در بارۀ هجرت اسماعيل به مكه و همراهى پدر ومادرش و اين كه آنجا زمينى بود كه قطرهاى آب در آن نبود،مختلف است.اما اين اخبار بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه ابراهيم،هنوز با فرزندش اسماعيل در اين سرزمين خشك،خداحافظى نكرده بود كه روى به درگاه خداى آورده عرض كرد: رَبَّنٰا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوٰادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ (سورۀ ابراهيم،آيۀ 35)كما اين كه مورّخان پذيرفتهاند كه اسماعيل هنوز از تشنگى نمرده بود كه چشمۀ زمزم پيش چشمان مادرش آشكار شد و خود و فرزندش از آن آب نوشيدند. 2
جرهميان خبر برآمدن اين چاه را شنيدند.در خبرى آمده است:جرهم در فاصلهاى نزديك به مكه زندگى مىكردند و با شنيدن اين خبر،اجازه خواستند تا منازل