47مىزيسته و بسيار دور از اعصار اوليۀ اين شهر بودهاند.به علاوه،منابعى كه در اختيار آنان بوده،به طور معمول،منابعى مشوّش و سست بوده است.
سر سبزى و خشكىمكه
آنچه از بررسى آثار،به دست آمده و زمينشناسان از آن سخن مىگويند،نه تنها دربارۀ شهر مكه،بلكه به طور كلى در بارۀ جزيرة العرب چنين باورى را عرضه مىكند كه صحراهاى خشك موجود در روزگارى بسيار كهن،سرزمينى سبز و پرجمعيت بوده است؛زيرا ابرهايى كه از سمت شمال غرب مىآمده،پيش از آن كه رطوبت خود را از دست بدهد به اين نقطه مىرسيده و باران در ارتفاعات مىباريده و آب در وادىها به راه مىافتاده و اراضى را سيراب مىكرده و به گياهان آب مىرسانده است.بسا در عمق اين دو وادى كه ما امروز مىبينيم،چيزهايى باشد كه بتواند گوشهاى از اين حقيقت را آشكار سازد.تقى الدين فاسى در شفاء الغرام به نقل از فاكهى كه او هم سند خود را به ابن اسحاق مىرساند آورده است كه حجاز زيباترين زمين خدا و پرآبترين بوده است.
زمينشناسان در علت اين كه چرا در ادوار بعدى،خشكى بر اين ديار غلبه كرده است گويند:به مرور و طىّ دورهاى طولانى،عواملى كه سبب خشكى طبيعى محيط بود-يعنى كاهش رطوبت ابرها-پديد آمد و سبب شد تا جزيره از داشتن آبهاى روان محروم شود.
به نظرم اين سخن چندان بعيد به نظر نمىرسد؛زيرا خشكى اين ديار در روزگار ما رو به فزونى نهاده و گامهايش در مقايسۀ با گذشته استوارتر شده است.بسيارى از دشتهاى آبادى كه در جاهليت و صدر اسلام وجود داشته،امروزه از ديدهها محو گشته است؛همچنان كه بسيارى از مناطق سرسبز كه يهوديان در مدينه يا ثقفيان در طائف و يا قريش در اطراف مكه در اختيار داشتند از ميان رفته،آب بسيارى از چشمهها و چاهها خشك شده و از حجم سيلهايى كه در منطقۀ عقيق در مدينه،يا در طائف يا در وادى