33احوالپرسى و گله از اين كه چرا در كاروانسراى منزل كردهايد آمد، جوابى معقولانه دادم و معتذر شدم كه فردا اول آفتاب حركت خواهيم كرد و به اين جهت از ملاقات معذرت خواستم. مفرشى 1 با خود برداشته بودم از« بحرآباد» ، از بس كه گفتند زياد است و به كار نمىآيد برگردانيدم، امروز ملتفت شدم كه خيلى لازم است، از سركار« شجاع الدوله »يك جفت خواستم، چون هر قدر از صبح در بازار تفحص شده بود پيدا نشد، ايشان هم يك جفت مفرش خوب فورى فرستادند.
حركت از قوچان
صبح روز پنجشنبه پانزدهم شهر شوال ، يك ساعت از دسته 2 گذشته از« قوچان » حركت كردم، يك درشكه از« قوچان» كرايه كردم، تا«عشق آباد»به بيست تومان، اسباب و نوكرها را در ارابه سوار كردم و خود با دو نفر عيال سوار درشكه شده، از« قوچان» تا « زواران» كه دهى است، در دم دامنۀ كوه است، گِل بود و به دو ساعت آمديم.
از« زواران» به« امام قلىها» چهار فرسخ است، همه تپه و ماهور و گردنه، ليكن چون راه را خوب ساختهاند و همه جا ارابه در كمال سرعت حركت مىكند، و گِل هم نبود، و برف هم يخ زده بود، در سه ساعت و نيم آمديم، نيم به غروب مانده وارد« امامقلىها » شديم، مهمانخانۀ خوبى و آب خوشگوار خوبى دارد، مستأجر مهمانخانه« احمدبيك » نام دارد، اطاقهاى خوبى دارد، نواب« اميرزاده خانم» و ارابه بُنه 3 در دو از شب گذشته رسيدند، شب را غذايى ساخته، ولى چون بد شده بود، حقير نان و پنير خورده خوابيدم.
صبح كه از خواب برخاسته، نماز خوانده، چايى خورده، آن وقت آفتاب طلوع كرد.
حضرات اهل منزل از حركت دليجان دو روز قبل صدمه خورده، قدرى ناخوش احوال شدند و احتمال حملى كه مىرفت، برطرف شد، به هر حال شكر خداوند را كرديم و