12اين استقبال از وى،به حدّى بوده كه او در خود،احساس جوانى كرده است.با اين حال چون در سفر بوده،نمىتوانسته در آن ديار بماند:
بههم زد شاهيم را چرخ ناساز
همايم سوى ديگر كرد پرواز
با وجود اشارۀ سراينده به اين كه دولتآباد قزوين سرزمين آبا و اجدادى وى بوده،شهر اردوباد را-واقع در ساحل رود ارس-به عنوان شهر خود و خويشانش ياد كرده است.محتمل است كه خويشان پدرى يا مادرى او در دولتآباد بودهاند.در حاشيۀ جايى كه از اردوباد ياد كرده،نوشته شده كه آنجا،زادگاه سراينده بوده است.به هر حال وى در اردوباد،مورد استقبال خويشان قرار گرفته و از جمله خويشى را كه قبل از قرنى 1،در اصفهان با وى دوست صميمى بوده و بعد از آن ديگر وى را نديده،در آنجا زيارت كرده است.وى از اين ديدار بسيار خشنود شده،گرچه مدتى را كه در آنجا بوده،بيمار بوده است.وى دربارۀ اردوباد مىگويد:
به يك مژگان فشارى همچو بادم
رسانيدى به شهر اردوبادم 2
چو بط از آب بر ساحل پريدم
ز سنبك 3بارهاى خود كشيدم
شدندى آگه اردوباديها 4چون
كه آمد سنبكم از آب بيرون
ز خويش و آشنا وز پير و برنا
نمودند انجمن بر روى صحرا
به اعزاز تمامى پيشوازم
نمودند آن عزيزان سرفرازم
بر جمازه خويشان گرامى
ستادند و رساندندم سلامى
ز پيش محملم چون موج قلزم
به روى هم همى رفتند مردم