64آيا كسى را كه سمهودى،هجرى ناميده همان است كه بكرى سكونى مىخواند؟ولى اين احتمال از آنجا ضعيف مىشود كه سمهودى در مواردى از سكونى نام مىبرد،بنابراين سكونى در نظر او غير از هجرى است.آيا قبيله هجر و سكون يكى است؟اين نيز بعيد مىنمايد؛زيرا سكون قبيلهاى است يمنى كه بعضى از افراد آن در كوفه و شام و فسطاط زندگى مىكنند و هيچ يك از آنها در هجر كه شهر مشهورى است در بحرين،كه اغلب مردمش از عبد القيس و بكر هستند زندگى نمىكنند و كسى در هيچ جا نديده است كه حتى يك تن از سكون در بحرين زيسته باشد.
پس بايد هجرى غير از سكونى باشد و هر دو از مآخذى قديمىتر سود جستهاند.اما چگونه ممكن است سه مؤلف بزرگ جغرافيا؛يعنى بكرى،ياقوت و سمهودى كه از مآخذ قديم كاملا آگاه بودهاند،او را در ضمن مآخذ خود ذكر نكرده باشند.
از مطالب فوق چنين به دست مىآيد كه سكونى شخصى است و هجرى شخص ديگر.
من نيز تا كنون در جايى شرح حالى از سكونى نخواندهام و نديدهام كه در جايى كتابها و آثار او را نقل كرده باشند.در ضمن كتابهاى جغرافيا كه ابن نديم آورده،نامى از كتاب سكونى نيست.
ياقوت،ابو عبيد الله سكونى را يكى از شش تن بر مىشمارد كه در تأليف خود بر آنها اعتماد كرده است.او از سكونى شصت مورد نقل كرده كه همه متعلق به جغرافياى جزيرة العرب و اماكن آن است.البته ياقوت شرح حال سكونى ديگرى به نام«ابو عبد الله احمد بن احمد بن الحسن بن اسماعيل السكونى كندى»را كه نسبشناس بوده آورده است.اين شخص به مكتفى و پس از او به مقتدر اختصاص داشته.او را كتابى بوده در نام مياه العرب. 1
مىتوان مطالبى را كه ياقوت از سكونى نقل كرده بدينگونه ترتيب داد.
1-منطقۀ عراق؛بر راه حاجيان،واسط.
2-منطقۀ كوفه:نزديك كوفه،حفان،سنداد،ضارج،ضجوع،سلمان،نسوخ و رحبه.