633-هجرى غير از سكونى است و يكى از آن دو،معلومات خود را از ديگرى برگرفته و اثبات اين فرض نياز به تحقيق دقيق در كتب تراجم دارد.
امّا هجرى،سمهودى او را ابو على الهجرى مىخواند(وفاء الوفا،ج 1،ص 69)و در جاى ديگر از كتاب خود مىگويد:«و در ابيات الهمزه در كتاب هجرى از محمد بن قليع از مشايخ او روايت شده كه گفتهاند كه بر كوه عظم(كوهى است نزديك مدينه)هرگز برق نزد مگر اينكه باران در پى داشت و مىگفتند كه بر سر آن كوه قبر پيامبرى يا مردى از صالحان است و من مىگويم كه عظم از خانۀ من در ملكى كه در ثنيّه دارم،بگونهاى است كه صداى من به آنجا مىرسد و كم اتفاق مىافتد كه ما را باران رسد مگر آن كه عظم را كه بهترين كوههاى ما و پربهرهترين آنهاست،باران فراگيرد»(ج 2،ص 247)
از اين عبارات معلوم مىشود كه هجرى از مردم مدينه بوده و ملك او در ثنيه نزديك عظم بوده؛يعنى در هشت ميلى مغرب مدينه.
ابو على هجرى را كتاب النوادر است كه كتابى است بزرگ،دو نسخۀ خطى از آن موجود است،يكى در دانشگاه كلكته و ديگر در دار الكتب المصريه.دكتر حمود عبد الأمير حمادى آن را در دو جلد به سال(1980-1981)با اتكاء به نسخۀ قاهره چاپ كرده است.
بيشتر آن شعر و لغت و ذكر عشاير است اما آنچه در آن به جغرافيا مربوط مىشود اندك است و پراكنده.طولانىترين مطالب آن در ذكر دارههاى 1عرب است(ج 1،صص 74-65)و ذكر تيمين است(ج 1،صص 454-453)و نيز ضريّه است(ج 2،ص 10)ياقوت از هجرى هيچ نقل نكرده است ولى بكرى تنها يك مطلب از آن آورده است.(ص 1017)
قابل ذكر است كه سمهودى در مواضعى از كتاب خود مطالبى نقل مىكند و مىگويد كه آنها را از هجرى نقل كرده است.ولى وقتى با بكرى سنجيده مىشود،معلوم مىگردد كه آنچه را كه او از هجرى آورده عين سخن يا تلخيص سخن بكرى است كه از سكونى آورده است.