50باب نبعهها خفاف بن ندبه گويد:
عشقت ديارا ببطن النباع كه مراد همان نبعههايى است كه ياد شد.
6-در صفحۀ 220 گويد:وادى ترعه به اضم رسد از سمت قبله.و در صفحۀ 270 گويد:«زبير بن عقبه گويد:در باب ترعه بشر السلمى گويد:
أرى أبلى احست نحن لقاحها
بترعة ترجو أن أحل بها إبلا
7-در صفحۀ 220 از سيلهاى عين ابى زياد به اضم ياد مىكند كه:«اين سيلها به وادى نقمى مىرسند»و در صفحۀ 384 گويد:«در آنجا كه از واديها سخن مىگفتيم آورديم كه «سيل عين ابى زياد در غابه به وادى نقمى مىرسد».زبير بن عقبه از عمر بن عبد الله بن معمر روايت كند كه نام نقمى نقمى نيست بلكه نقمان است؛يعنى به صورت تثنيه.نام او در نخست عرس بود.دو تن از اعراب به سوى قوم خود رفتند و بازگشتند در حالى كه به مقصود خود نرسيده بودند.آن دو مرد را نقمان گفتند و آنجا را نيز بدين سبب نقمان ناميدند.
از اين افزودههايى كه سمهودى در پايان كتابش آورده و ما آنها را نقل كرديم،معلوم مىشود كه آنچه در صفحۀ 210،211،220 كتاب خود از عقيق حكايت كرده،به صورت اختصار است از جمله آنكه شعرها را حذف كرده است و مىافزايد كه از كتاب العقيق از زبير بن بكّار اماكنى را در عقيق ياد مىكند چون روضة العقيق در صفحۀ 854 از جلد دوم و منيره در صفحه 673 از جلد چهارم و نسر در صفحۀ 780 همان جلد و حال آن كه سمهودى از آنها ياد نكرده است و اين نيز دليل ديگرى است كه سمهودى سخن زبير را خلاصه كرده است ولى باز هم جزما نمىدانيم كه چه چيزهاى ديگرى را حذف كرده است.
سمهودى به آن قسمت از عقيق كه از نزديك مدينه مىگذرد توجه خاص نشان داده و دربارۀ آن به تفصيل سخن گفته است و از اقطاعات و شوارع و قصرها كه در آنجاست ياد كرده و شعرهاى بسيارى را،كه در آنها ذكر آن آماكن آمده،نقل نموده است كه جمعا 22 صفحه از جلد دوم را(يعنى از صفحه 188 تا 210)در برگرفته است.سمهودى منابع نوشتههاى خود را ابن زباله(صص 187،188،190،199،206،208 و 209)و ابو غسان(ص 187)و ابو العباس العراص(ص 187)و ابن شبّه(صص 187،190،191،206،209)و هجرى(صص 188، 199 و 200)و عياض(ص 189)و مطرى(ص 189)و مجد(ص 195)و اسدى(ص 195)و زبير(صص 188،190،194،196،200،208)معرفى كرده است.