49بعضى را از بقال(ج 1،ص 699)آورده كه به ظن قوى آنها را از اخبار المدينه برگرفته است ولى مطالب بسيارى از مكه و چاههاى آن نقل كرده(بنگريد به ج 1،ص 146،346،524،659 و 741 همچنين ج 2،ص 14 و ج 3،ص 28،305 و 64 همچنانكه از بكرى مطالبى در باب مدينه آورده كه احتمالا از اخبار المدينه برگرفته است(بنگريد به ص 377،498،594،956 و 984)و اين افزون بر مطالبى است كه به احتمال قوى از كتاب النسب اخذ شده يا كتابهاى ديگر.
سمهودى مطالب مفصليى راجع به عقيق و واديها و غديرهايى كه به آن مىپيوندند مىآورد و همه را از زبير بن بكّار روايت مىكند.مطالب او مسائل عقيق است از آنجا كه به راه مىافتد تا مصب آن در دريا،جز بخشى از آن كه نزديك مدينه است.گويا سمهودى مطالب زبير بن بكار را خلاصه كرده است؛زيرا مطالب او در جلد دوم كتاب اوست:
1-در صفحۀ 210 فلجه آورده،بدون هيچ قيدى،سپس در صفحۀ 356 گويد:فلجه از واديهاى عقيق است،چنانكه گذشت،اين سخن زبير است و ابو وجره السعدى گويد:
اذا تربعت ما بين الشريق الى
روض الفلاح اولات السرج و العنب
و اختلت الجوفا الاجراح من حرج
فما لها من ملاحات و لا احلب(؟)
2-در صفحۀ 210 گويد:مرخ ولى در صفحۀ 372 از زبير نقل مىكند كه مرخ و ذومرخ در عقيق است و شعر ابووجره را مىآورد.
3-در صفحۀ 210 گويد:«شعاب الحمرى و الفراء و عيرين»ولى در صفحۀ 347 گويد:
و از اينرو زبير در واديهاى عقيق آورده است:سپس شعاب الحمراء و الفراة و عيرين و در عيرين احوص گويد:
اقوت زواوة من أسماء فالجمد
فالنصف فالفسح من عيرين فالسند
4-در صفحۀ 210 گويد:«آنجاست راية الغراب»و در صفحۀ 353 مىگويد:زبير در واديهاى عقيق چنين آورده كه:آنجاست راية الغراب و معن بن اوس در اين باب گويد و اين بيت را ذكر كرده است:
فمندفع العلان من جنب منشد
فنصف الغراب خطبة و اساوده
5-در صفحۀ 210 گويد:سپس نبعة العشره است و سپس نبعة الطوى و سپس حنينه است آنگاه نبعه.و در صفحه 384 باز به ذكر آن پرداخته و مىافزايد:زبير بن عقبه گويد كه در