40اين اشارت هم ضرورى است كه بيشترين مؤلفان نخستين،به ذكر منابعى كه معلومات خود را از آنها اخذ كردهاند،اهتمام ورزيدهاند ولى اين منابع غالبا متعدد و بسيارند و كمتر اتفاق مىافتد كه مؤلف از يكى از مشايخ خود بيش از يك روايت نقل كند.گاه گاهى نيز مؤلف نام شيخ خود را نمىآورد فقط به همين اكتفا مىكند كه:«يكى از ثقات مرا خبر داد»يا «كسى كه من به او وثوق دارم مرا خبر داد».گاه نيز تصريح مىكند كه روايت را از چند تن از مشايخ گرفته و آنها را در هم تأليف كرده است و از آن يك روايت ساخته كه از آن فهميده نمىشود كه رواياتى كه مطالعه و تلفيق كرده با يكديگر چه اختلافى داشتهاند.
بسيار اتفاق مىافتد كه مؤلف،بسيارى از معلوماتى را كه از آگاهى و شناخت خود حاصل كرده در روايت وارد كند.پس در واقع او فقط گردآوردندۀ روايات مشايخ خود نيست، بلكه مطلبى چند را از آنها بر مىگيرد و آنها را به هم مىآميزد و چيزى از معلومات خود بر آن مىافزايد.
بدين نكته هم اشارت ضرورى است كه آنچه را كه امروز«حق چاپ»مىگويند در قديم وجود نداشت و نيز بسيارى از مؤلفان قديم آثار خود را به خط خود نمىنوشتند بلكه آنها را به شاگردان خود املا مىكردند.اين امر سبب پديد آمدن اختلافهايى در ضبط نامها و عبارات مىشده و اگر امروز گاهى در نسخههاى يك كتاب واحد در ضبط نامها يا مفهوم عبارات يا كميت معلومات،اختلافى مشاهده مىكنيم به اين سبب است.
اغلب مؤلفينى كه نام برديم،تأليفاتشان از ميان رفته است و جز قطعات پراكندهاى از آنها كه متأخرين چون بكرى در«المعجم ماستعجم»و ياقوت در«معجم البلدان»و ابن نجار در«الدرة الثمينه فى اخبار المدينه»و زين المراغى در«تحقيق النصره بتخليص معالم دار الهجره»و سمهودى در«وفاء الوفا فى اخبار دار المصطفى»آوردهاند.آنها نيز از نوشتههاى آنان مطالبى را كه مورد توجه خودشان بوده است نقل كردهاند و بسا مطالبى را كه امروز در نظر،مهم مىآيد حذف كردهاند.
اينك به ذكر چند تن از مؤلفان مىپردازيم: