322نرسيده بودند.امير آن چهار تن را رد كرد.و چون او را قانع كردند كه به حد بلوغ رسيدهاند برايشان مقررى معين كرد. 1
عطاء در عصر عباسى
چون عباسيان به خلافت رسيدند به اقليم حجاز توجه خاص نشان دادند.و همواره خليفه خاصترين خاصان خود را به امارت حجاز مىفرستاد.عباسيان به حج هم اهتمام داشتند.خلفاى نخستين عباسى براى جلب مردم و علماى حجاز سخت مىكوشيدند و آنان را به دربارهاى خود نزديك ساختند و شمارى از علماى حجاز را به قضاى بغداد برگماشتند.
مسلما مسئله عطاى مردم حجاز نيز مورد توجهشان بوده است.زبير بن بكّار به اسناد خود از صالح بن دينار از موالى خزاعيان روايت مىكند كه ابو جعفر المنصور حج به جاى آورد و به هر يك از اشراف قريش هزار دينار داد.و به همۀ مردم مدينه عطا داد ولى از عطاى اشراف كمتر.
از كسانى كه هزار دينار گرفت يكى هشام بن عروه بود.زنان قريش را نيز بىنصيب نگذاشت.
به آنها كاسههاى طلا و نقره و جامه داد.منصور در مدينه چنان بذل و بخششى مىكرد كه تا آن زمان كس نديده و نشنيده بود. 2
از زمان مهدى اطلاعات بيشترى در دست داريم.ممكن است منصور همۀ مردم مدينه يا بيشتر آنها را به سبب همراهى با محمد النفس الزكيّه از عطا محروم كرده باشد.چون مهدى بر سر كار آمد عطاى آنان را بازگردانيد.
زبير بن بكّار گويد:اما مغيرة بن خبيب كه مورد لطف مهدى بود از سوى او سرپرستى عطاى مردم مدينه را بر عهده گرفت و هزار مقررى به او واگذار كرد كه به هر كه مىخواهد بدهد.اين امر در مدينه شهرت دارد.
نيز زبير بن بكار روايت مىكند از يوسف بن عبد اللّه بن سالم الخياط كه گفت:چون امير المؤمنين مهدى مغيرة بن خبيب را هزار مقررى داد كه به هر كه خواهد بدهد،ابو عبد اللّه بن سالم نزد او آمد و با خواندن دو بيت شعر كه سروده بود بر او اعتراض كرد.