30كتاب موطّأ مالك قديمترين كتاب فقهى است كه به ما رسيده.ابواب و فصول آن در مدينه مرتب شده.مسلم است كه موطّأ مالك اساس تنظيم كتابهاى فقه بعد از خود بوده است.[البته غير از فقه شيعه]
محمد بن حسن شيبانى مبرزترين فقهاى پيشين عراق،نزد مالك درس خوانده و موطّأ را روايت كرده است.همچنين امام جعفر صادق-ع-بزرگترين و نخستين فقهاى شيعه در مدينه مىزيسته است.
نقش مردم حجاز در فرهنگ بغداد
چون ابو جعفر منصور خليفۀ عباسى بغداد را ساخت،كوشيد تا مردم مدينه را به خود نزديك سازد.پس شمارى از آنها را به بغداد فراخواند و چند تن از آنها كه به بغداد آمدند در زمرۀ اصحاب او قرار گرفتند.منصور آنان را در بخش جنوبى بغداد،در همسايگى رجال خاندان عباسى و دبيران و مقربان خليفه جاى داد.همان طور كه ابن اسحاق مؤلّف سيره را به عزت درآورد و منصب قضاى بغداد را به بعضى از علماى حجاز داد.بدينگونه مقام و منزلت اهل مدينه و تأثير آنها در رهبرى فرهنگ اسلامى در بغداد آشكار مىشود.زبان عربى و دين اسلام و حديث نبوى به نيروى ايشان تقويت گرديد.پوشيده نيست كه ابو جعفر المنصور و محمد المهدى و هارون الرشيد به حجاز آمدند و عامۀ مردم را به عطايا و بخششهاى خود بنواختند و علما و رجال را مورد احترام و تقدير قرار دادند.
در پرتو فعاليتهاى فقهاى حجاز،علم فقه؛بويژه در مسائل مالى و ادارى،شكوفا شد.
اين شكوفايى در آثارى چون«كتاب الخراج»ابو يوسف و«كتاب الخراج»يحيى بن آدم و «كتاب الاموال»ابن سلام و پيروان آنها تجلى كرد.زيرا اعتماد همۀ اينها به دانش علماى مدينه بود.در آثار اينان تصوير خاصى از موضوع ارائه شده كه با آنچه ديگر مؤلفان آوردهاند، هماهنگ نيست.
مسلما آنان در موضعى جدا از عقيدۀ اعتزال كه مأمون و معتصم بر مردم تحميل كرده بودند،قرار داشتند.زوال قدرت معتزله سبب شد كه نفوذ آنان بر جاى بماند،هر چند اندكى به ضعف گراييده بود.كتابهاى حديثى كه بعد از اين دوره تأليف شد به شيوۀ كتب فقهى بود،