18حديث و فقه؛چون«الكافى»،«الامّ»،«المؤطّأ»و«صحاح سته»را نيز از نظر دور نداشته است و اين خود براى پژوهشگران تاريخ اجتماعى رهنمودى نيكو است.مسلما اگر به كتب شيعه هم دسترسى مىداشت از فوايد بيشترى متمتع مىشد.البته به كتاب الكافى نظر داشته و دو سه بار از آن نقل كرده است.
مؤلف كوشيده است كه همواره از اقدم منابع استفاده كند و به جز در چند مورد معدود كه تا قرن هشتم و نهم نيز آمده است.اكثر منابع او متعلق به پيش از قرن چهارم است.اما متأسفانه منابعى را كه به آنها اشارت مىكند بطور دقيق معرفى نمىنمايد،به گونهاى كه خواننده بتواند در صورت لزوم به آنها مراجعه كند؛زيرا معلوم نمىدارد كه مطلب را از كدام چاپ و تصحيح چه كسى و چاپ چه تاريخى-جز يك دو مورد-برگرفته است.
ذكر اين مطلب هم ضرورى است كه ضبط و حركتگذارى اعلام كتاب از سوى مترجم صورت گرفته است و در اين كار بيش از هر كتاب ديگر از معجم البلدان ياقوت و تقويم البلدان ابو الفداء استفاده كردهام.
اميد است كه با ترجمۀ كتاب«حجاز در صدر اسلام»توانسته باشم اثرى محققانه در تاريخ اجتماعى صدر اسلام به خوانندگان ايرانى تقديم كنم.و السلام
مترجم اول تيرماه سال 1373