49خيبر نمود،على عليه السلام سرگرم انجام مأموريت خويش بود تا اينكه خورشيد در حالت غروب قرار گرفت،پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از على عليه السلام پرسيد:
آيا نماز عصر را خواندهاى ؟ على عليه السلام پاسخ داد:نه اى رسول خدا، انجام مأموريتى كه به من سپرده بودى مرا مشغول ساخته بود.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از خدا خواست خورشيد را برگرداند تا على عليه السلام نمازش را بخواند.ناگهان خورشيد در حالى كه از آن صدايى همچون صداى كشيدن ارّه بر چوب به گوش مىرسيد شروع به بازگشت كرد،به قدرى بالا آمد تا اينكه به ميانۀ نمازخانۀ خيبر رسيد،على عليه السلام از جاى خويش برخاسته نمازش را خواند،با پايان يافتن نماز على عليه السلام بار ديگر خورشيد غروب كرد.
گنجى پس از نقل حديث چنين مىنويسد:اين حديث را ابوالوقت در جزء اوّل احاديث امير ابواحمد آورده است. 1
چهارمين نفرى كه حديث را از اسماء روايت كرده فاطمه دختر امام حسين عليه السلام است،حديث او را جمعى از دانشمندان ونويسندگان در كتابهاى خويش آوردهاند،از جملۀ آنها ابوبكر وعثمان فرزندان ابوشيبه مىباشند،اين دو كه از سرشناسترين دانشمندان اهل سنّت هستند به سند خويش از فاطمه روايت كردهاند كه اينگونه از اسماء نقل كرده است:
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم سر بر دامن على عليه السلام نهاده و در حال دريافت وحى بود،على عليه السلام در وضعيتى قرار داشت كه نمىتوانست نمازش را بخواند،اين حالت به قدرى ادامه يافت تا آنكه خورشيد غروب كرد،