39سيوطى 1و هيثمى 2نيز اين حديث را از طبرانى نقل كردهاند.
ابوجعفر احمد بن محمد بن سلامه طحاوى مصرى،از دانشمندان سرشناس اهل سنت نيز اين حديث را به سند خويش از عون بن محمّد،از امّ جعفر،از اسماء روايت كرده است،در روايت وى اين گونه آمده است:
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نماز ظهر را در سرزمين صهباء اقامه نمود،پس از نماز،على عليه السلام را خواسته و براى انجام مأموريتى به جايى فرستاد، زمانى كه على عليه السلام برگشت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نماز عصر را خوانده بود، حضرت سر بر دامنِ على عليه السلام گذاشت و به خواب رفت،على عليه السلام نيز بدون حركت و آرام ماند تا حضرت بيدار نشود،اين وضيعت ادامه يافت تا اين كه خورشيد غروب كرد،پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از خواب بيدار شد، وقتى وضع را آن گونه مشاهده فرمود دست به دعا برداشته چنين گفت:خدايا،بندۀ تو على خود را به خاطر پيامبرت اينگونه نگه داشته است،روشنايى خورشيد را براى وى برگردان.
اسماء مىگويد:خورشيد ديگر بار تابش خويش را آغاز كرد،زمين وكوهها را روشن ساخت،على عليه السلام از جاى خويش برخاسته وضو گرفت ونماز عصر را به جاى آورد،پس از پايان يافتن نمازِ على عليه السلام،خورشيد بار ديگر غروب كرد،اين حادثه در سرزمين صهباء و در غزوۀ خيبر اتّفاق افتاد. 3