76إِلّاٰ أَنَّهُ لاٰ نَبِيَّ بَعْدِي»، وَزَوَّجَهُ ابْنَتَهُ، سَيِّدَةَ نِسٰاءِ الْعٰالَمِينَ، وَأَحَلَّ جز اينكه پيامبرى پس از من نيست و تزويج كرد به او دخترش بانوى زنان جهانيان را و جايز ساخت لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مٰا حَلَّ لَهُ، وَسَدَّ الْأَبْوٰابَ إِلّاٰ بٰابَهُ،ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ براى او از مسجدش آنچه براى خود او جايز بود، و ببست درهاى مسجد را جزدرخانۀ على را، سپس علم وَحِكْمَتَهُ، فَقٰالَ:«أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بٰابُهٰا، فَمَنْ أَرٰادَ الْحِكْمَةَ و حكمت خود را به او سپرد و فرمود: من شهر علمم و على دَرِ آن شهر است پس هر كه حكمت خواهد فَلْيَأْتِهٰا مِنْ بٰابِهٰا»، ثُمَّ قٰالَ: «أَنْتَ اخِي وَ وَصِيِّي بايد از دَرِ آن درآيد، سپس فرمود: تويى برادر من و وصى من وَوٰارِثِي، لَحْمُكَ مِنْ لَحْمِي، وَدَمُكَ مِنْ دَمِي، وَسِلْمُكَ سِلْمِي، و وارث من گوشتت از گوشت من و خونت از خون من است صلح تو صلح من وَحَرْبُكَ حَرْبِي، وَالْإِيمٰانُ مُخٰالِطٌ لَحْمَكَ وَدَمَكَ، كَمٰا خٰالَطَ و جنگ تو جنگ من است و ايمان با گوشت و خون تو آميخته شده چنانچه با گوشت لَحْمِي وَدَمِي، وَأَنْتَ غَداً عَلَى الْحَوْضِ خَلِيفَتِي، وَأَنْتَ تَقْضِي و خون من آميخته و تو در فرداى محشر بر سر حوض (كوثر) جانشين منى و تو مىپردازى دَيْنِي، وَتُنْجِزُ عِدٰاتِي، وَشِيعَتُكَ عَلىٰ مَنٰابِرَ مِنْ نُورٍ ، مُبْيَضَّةً قرض مرا و وفا مىكنى به وعدههاى من و شيعيانت بر منبرهايى از نور با روهاى وُجُوهُهُمْ، حَوْلِي فِي الْجَنَّةِ، وَهُمْ جِيرٰانِي، وَلَوْلاٰ أَنْتَ يٰا عَلِيُّ سفيد در بهشت اطراف منند و آنها همسايگان منند و اگر تو نبودى - اى على -