59وَالنَّظَرَ فِي أَمْرِي، إِلٰهِي وَمَوْلاٰيَ أَجْرَيْتَ عَلَيَّ حُكْماً اتَّبَعْتُ فِيهِ وتوجه دركارم راازاودرخواست كنم اى خداى من و اى مولاى من تو بر من حكمى را مقرر داشتى كه در نتيجه پيروى هَوىٰ نَفْسِي، وَلَمْ أَحْتَرِسْ فِيهِ مِنْ تَزْيِينِ عَدُوِّي، فَغَرَّنِي بِمٰا هواى نفسم را كردم و از فريبكارى دشمنم در اين باره نهراسيدم پس او هم طبق دلخواه خويش أَهْوىٰ وَأَسْعَدَهُ عَلىٰ ذٰلِكَ الْقَضٰاءُ، فَتَجٰاوَزْتُ بِمٰا جَرىٰ عَلَيَّ گولم زد و قضا (و قدر) هم با او كمك كرد و در اثر همين ماجراى شومى كه بر سرم آمد مِنْ ذٰلِكَ مِنْ نَقْضِ حدُودِكَ،وَ خٰالَفْتُ بَعْضَ أَوٰ امِرِكَ، فَلَكَ الْحَمْدُ نسبت به پارهاى از حدود و احكامت تجاوز كردم و در برخى از دستوراتت راه مخالفت را پيمودم پس در تمام آنچه پيش آمده عَلَيَّ فِي جَمِيعِ ذٰلِكَ، وَلاٰ حُجَّةَ لِي فِيمٰا جَرىٰ عَلَيَّ فِيهِ تو را سپاس مىگويم و اكنون از حكمى كه دربارۀ كيفر من جارى گشته و قَضٰاؤُكَ، وَأَلْزَمَنِي حُكْمُكَ وَبَلاٰؤُكَ، وَقَدْ أَتَيْتُكَ يٰا إِلٰهِي بَعْدَ قضا و آزمايش تو مرا بدان ملزم ساخته حجت و برهانى ندارم و اينك اى معبود من در حالى به درگاهت آمدهام تَقْصِيرِي وَاِسْرٰافِي عَلىٰ نَفْسِي، مُعْتَذِراً نٰادِماً مُنْكَسِراً مُسْتَقِيلاً كهدربارهات كوتاهىكرده وبرخودزيادهروى نموده و عذرخواه و پشيمان و دلشكسته و پوزشجو مُسْتَغْفِراً مُنِيباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً، لاٰ أَجِدُ مَفَرّاً مِمّٰا كٰانَ مِنِّي، وَلاٰ و آمرزش طلب و بازگشت كنان و به گناه خويش اقرار و اذعان و اعتراف دارم و راه گريزى از آنچه از من سر زده نيابم مَفْزَعاً أَتَوَجَّهُ إِلَيْهِ فِي أَمْرِي، غَيْرَ قَبُولِكَ عُذْرِي، وَاِدْخٰالِكَ و پناهگاهى كه بدان رو آورم در كار خويش ندارم جز اينكه تو عذرم بپذيرى و مرا در