14اين تنها موردى نيست كه پيامبر به جانشينى امام تصريح مىكند، بلكه در مواردى به خلافت على عليه السلام تصريح كرده و از اين طريق اسلام را در قالب تشيّع شناسانده است؛ يكى از اين موارد، جنگ تبوك است، آنگاه كه على را جانشين خود در مدينه قرار داد و خود عازم تبوك شد. هنوز پيامبر از مدينه دور نشده بود كه شايعهسازان، جانشينى امام را در مدينه، گونهاى ديگر تفسير كردند و گفتند: روابط امام با پيامبر تيره شده، از اين جهت در اين غزوه افتخار مشاركت از او سلب گرديد! وقتى پيامبر از چنين شايعهاى آگاه شد، جملۀ تاريخى خود را در ميان يارانش بيان كرد و گفت: «برادرم به مدينه بازگرد! براى حفظ شؤون و اوضاع مدينه جز من و تو كسى شايستگى ندارد،
«أما ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى إلّاأنّه لا نبى بعدي؟»؛ 1
«آيا خشنود نمىشوى كه بگويم مَثَل تو نسبت به من، مَثَل هارون به موسى است، جز اينكه پس از من پيامبرى نيست، همانطورى كه او وصى و جانشين