54تكيه زدن بر تخت حكومت و فرمانروايى آن خطّه را مىديد، چنان از اين جملۀ كوتاه كه در آن موقع حساس از دهان دختر شجاع اميرالمؤمنين عليه السلام خارج شد يكّه خورد و چنان اين جملۀ كوتاه چون پتك محكم و آهنين بر مغز او كوبيده شد و افكار طلايى و پايههاى كاخ غرور او را در هم فروريخت كه بىخود و بىاختيار شروع بهگريه كرد و سيلاب اشك از ديدگانش فرو ريخت و برريشهايش سرازير شد و براى تيره روزى و بدبختى فراوانى كه براى خود خريده بود زار زار گريستن آغاز كرد ، اما صورت خود را از بانوى قهرمان كربلا برگرداند تا زينب آثار شكست را در چهرهاش نبيند و احياناً هدف جملات ديگرى از سخنان كوبنده و ملامتآميز دختر فداكار و باشهامت زهرا عليها السلام كه نقش تيرهاى كارى را داشت قرار نگيرد! با اين حال دختر على از پاى ننشست و نگاهى به سمت آن قوم بىشرم كرد و صدا زد:
«اَماٰ فيٖكُم مُسْلِم»
[ آيا در ميان شما يك نفر مسلمان نيست؟]
بارى زينب عليها السلام با همين يكى دو جملۀ كوتاه چنان تزلزلى در اركان لشكر دشمن و روحيۀ آنها افكند كه تا پايان عمر ننگينشان اثر گذارد. حتّى برخى از تواريخ نقل كردهاند كه از همانجا گروهى را به فكر قيام بر ضدّ بنىاميه و حكومت دست نشاندۀ آنها در كوفه انداخت و خود را از معركه كنار كشيدند و بعدها به «توّابين» معروف شدند و بهدستيارى مختار حكومت عبيداللّٰه بن زياد را در كوفه