37بلاغت و شهامت از يك بانوى داغديده و مصيبت رسيده با آنهمه صدمات و گرسنگىها و تشنگىها و بىخوابىها و ناملايمات ، جز كرامت چيز ديگرى نيست بهگفتۀ يكى از اساتيد - رحمة اللّٰه تعالى عليه» - بدون نيروى الهى و مدد غيبى مقدور نيست.
هنگامى كه زينب عليها السلام آن سخنرانى پرشور و بليغ و جالب را در ميان آن جمعيت دهها هزار نفرى بازار كوفه ايراد فرمود مردم حيرتزده بههم نگاه مىكردند و دستها را بهدندان مىگزيدند. راوى آن خطبه نقل مىكند پيرمردى كه در كنار من ايستاده تحت تأثير سخنرانى دختر اميرالمؤمنين چنان مىگريست كه ريشش از اشك چشمش ترشده بود و دست به سوى آسمان بلند كرده و مىگفت: پدر و مادرم فداى ايشان كه سالخوردگانشان بهترين سالخوردگان و خردسالان ايشان بهترين خردسالان، و زنانشان بهترين زنان، و نسل آنها والاتر و برتر از همۀ نسلها است.
كُهُولُهُم خَيْرُ الكُهُولِ وَ نَسْلُهُم
اِذاٰ عُدَّ نَسْلٌ لاٰيَبُورُو لايُخْزىٰ
و هنگامى كه زينب عليها السلام در برابر آن مرد پليد و جنايتكار يعنى پسر زياد قرار گرفت چنان پاسخ فصيح و بليغى به او داد و بدينوسيله چنان مشتى بهدهانش كوبيد كه آن دشمن غدّار و رذالت پيشۀ، با همۀ عداوتى كه نسبت به آن خاندان پاك و مطهّر داشت نتوانست تعجب خود را از آنهمه شيوايى و رسايى سخن آنهم در قالب الفاظى با آن زيبايى