19وقتى عشق در كار باشد، خاكِ رهِ دوست را بايد سرمۀ چشم نمود. و براى عاشق، آنچه ارزشمند است، محبوب و ديدار او و هر چيزى است كه منسوب به اوست.
«زيارت»، زمينه سازِ معرفت و محبّت
معرفت و عشق، پاى را به رفتن مىگشايد و «دوستى» به «ديدار» مىانجامد. گاهى جريان برعكس اين است. يعنى «ديدن»، «دوست داشتن» را به دنبال دارد و ديدار، عشق مىآفريد و «زيارت» سببِ حصول معرفت مىگردد.
وقتى كه ديدار، بذر عشق بپاشد، «ملاقات»، «محبّت» مىآورد و نزديك شدن جسم، نزديك شدن روح را به دنبال دارد و از قرب مادّى مىتوان به قرب معنوى رسيد.
چه بسيار پيوندها و عشقها كه مولود يك برخورد بوده است. زيارت از اين مقوله است. يعنى اگر انسان برود و ببيند و خود را در فضاهاى خاطرهآميز قرار دهد و در شعاع يك پرتو قرار بگيرد، حرارت معنى، وجود يخزدۀ زاير را گرم مىكند و فروغ ديدار، خانۀ دل را روشن مىسازد و ديدۀ اهل نظر، مسِ وجودش را كيميا مىكند.
وقتى كسى در مدار عشق قرار گرفت و در حيطه و قلمرو محبّتِ اللّٰه و اولياءِ اللّٰه وارد شد، خود اين محبّت چارهساز است.