25پناهگاه يافتند. كى آسوده مىشود كسى كه بدنش را براى غير تو به رنج افكنده؟! و كى شاد مىشود كسى كه جز تو را مىخواهد؟! خداوندا! تاريكى شب رو به زوال گذاشت، امّا آنگونه كه مىخواستم جانم از شراب مناجاتت سير نشد! بر محمّد و آلش درود فرست و با من - از دو امر 1 - آن كن كه به تو سزاوارتر است، اى مهربانترين مهربانان.»
اين سخنان نشانۀ آن بود كه راز و نيازِ جوان عاشق با محبوب خويش به پايان رسيد و چه بسا ديگر او را نيابم و دستم به دامنش نرسد، از اين رو جلو رفتم و به وى چسبيدم و گفتم:
تو را سوگند مىدهم به آن كه رنج خستگى را از تو زدود و لذّت شدّت شوق و انس با خود را به تو چشانيد، مرا زير بال رحمت خود گير و سايۀ مهرت بر من فكن كه من گمشدهام، هر چه كردى ديدم، و آن چه گفتى شنيدم.