38زمزم با فراوانى از زمين بيرون مىزند، كوشيد كه جلو آب را از فوران و پراكندگى بگيرد، در حالىكه مىگفت: «زُمّ زُمّ؛ اى كُفَّ عن التدفّق، فاطلق على البئر زمزم»؛ «از فوران خوددارى كن، ... و بدين مناسبت بر چاه واژۀ زمزم اطلاق گرديد.» 1
برخى ديگر از اهل لغت و ادب واژۀ زمزم را كلمه مفرد و رباعى به معناى: «حركت، كثرت و انباشته شدن» گرفتهاند.
در معجم اللغة العربية آمده است: «الزمزم من الماء:
الزُّمازم، اى الكثير»؛ «زمزم آب فراوان را گويند.»
برخى ديگر علاوه بر اين واژه، واژۀ «زمزوم و زَمزام» را به معناى كثير و آب بسيار ذكر كردهاند؛ (و قال بعضهم: انّها مشتقة من قولهم ماء زَمزوم و زمزام، اى الكثير). 2
اين منبع در بارۀ معناى ديگر زمزم از ابواسحاق حربى چنين نقل مىكند:
«سُمّيت زمزم لزمزم الماء فيها وَ هي حركته»؛ «به اين