16در جنگ بدر ابوالعاص نيز در زمرۀ جنگجويان قريش اسير شد.
زينب كه در مكه مىزيست گردنبندى را كه مادر وى خديجه هنگام زناشويى بدو بخشيده بود، روانه داشت، تا فدايى شوهر خويش كرده و او را آزاد سازد. پيغمبر را از ديدن گردنبند رقّت گرفت و به صحابه فرمود:
اگر مايليد اسير او را آزاد كنيد و فدايى را كه فرستاده است بدو باز دهيد.
- آرى مايليم!
پيغمبر اسير را بدان شرط آزاد كرد كه زينب را به مدينه باز گرداند؛ چه اسلام ميان زن و شوهر جدايى انداخته و زينب ديگر نمىتوانست در خانۀ ابوالعاص بماند.
زينب به مدينه بازگشت و ابوالعاص در مكه، فراق زن دور افتادۀ خويش را تحمل مىكرد، سپس به تجارت شام رفت و دستهاى از مسلمانان، قافلهاى را كه وى در آن بود اسر گرفتند. ابوالعاص گريخته؛ پنهانى به مدينه آمد. و به خانۀ زينب پناهنده شد و زينب شوهر پيشين و پناهندۀ امروز را پذيرفت و چون پيامبر نماز بامداد را گزارد او بانك برداشت كه:
- اى مسلمانان، من ابوالعاص بن ربيع را پناه دادهام. پيامبر بانك او را شنيد و اطرافيان خود را فرمود:
شنيديد؟
- آرى!
- به خدا من تا كنون از اين واقعه مطلع نبودم. آنگاه پس از لحظهاى