36و اسب تاتارخانه بدهند، و در هر منزل از پنجاه زيادتر، و از صد كمتر، سوار مستعّد با يك يوزباشى، 1 به جهت محافظت راه و گذراندن «پوسته» «پُست»، كه عبارت از چاپار دولتى خودشان باشد، ساخلو 2 گذاشته، زياده اهتمام دارند، كه مبادا به آن چاپار دولتى در بين راه، از دزد و دغل صدمه برسد. به جهت آن كه حضرات تجّار، امانت بسيار، از پول و اسباب، جواهر و نوشته جات، همراه چاپار دولتى، از «اسلامبول» روانه اين شهرها الى «بغداد»، كه راهشان يكى است، از آن جمله شهرها، كه در سر راه «بغداد» است، «ديار بكر»، «ماردين» 3، «موصل»، «كركوك»، «بغداد» نهايت اهتمام دارند، كه درست و بىعيب برسد.
و در همۀ منازل سوار گذاشتهاند و مصارف مىشود، مقصودشان اين است كه محافظتِ پُست شود.
در هر پانزده روز، از «اسلامبول» به «بغداد»، كه پنجاه شصت منزل است، متّصل چاپار مىرسد، و مصارف اين همه سوار و اسبهاى چاپارخانه بالمضاعف 4، از وجهِ كرايۀ نوشته جات، و امانت تجّار و غيره در مىآيد. كرايه نوشته جات، هموزنِ طلاست، مثلاً شخصى مىخواهد از «اسلامبول» به «بغداد» كاغذ بفرستد، اوّل مكتوب خود را به «تاتارآقاسى»، «رئيس چاپارها» مىنمايد كه در «اسلامبول» مرد معتبرى است، و هم وزنش را طلا مىدهد، پانزده روزه مىرساند و جواب مىآورد، حالا كاغذهاى نوشته جات را، محضِ خاطرِ كرايه، چنان نازك و لطيف كردهاند كه دوهزار بيت كتابت كنند، نيم مثقال با سرچسبانش تمام مىشود، لاكِ سر كاغذ را، كه كرايه مىبرد موقوف 5 كردهاند، كه وزناً زياد است، يك سرچسبان از لعابى ترتيب دادهاند، مثل بلور الوان عوض لاك، و