28الملك» نوشته چنين مىگويد:
بعد از اين كه اين عبد عبيد پادشاه اسلام پناه، به چشم خود ترجمۀ حكم «غراف نسلرود» (صدر اعظم روسيه) را از جانب «امپراطور روس» به وزير مختار ديوانه، در دست «غراف» صاحب مترجم «سفارت روس» ببينم كه نوشته شده باشد وزير مختار مامور ايران چون «ميرزا تقى خان» به سفارتخانۀ ما پناه آورده است و ضمانت او بر دولت اوليه (بايد روسيه باشد) ما واجب است بايد او را كماكان در جاى خود مستقل بكنى و آن ديوانه وزير مختار هم مصمم بر مطالبۀ «ميرزا تقى خان» به آن تشدد بشود مگر غيرت ملى و نمكخوارگى را بايد شخص كنار بگزارد و لباس ديوثى را بپوشد تا محترم باشد. بحمداللّٰه منظور را به اقبال سلطنت عظمى به جا آوردم، چه مضايقه، به عقيدۀ مردم بدنام من شدم، شده باشم، مردم چه مىدانند چه خبر بود، هنوز هم به اغلب مشتبه است كه محض نيل خاطر «ميرزا تقى خان» سياست شده، نمىتوانند مردكه خود را به چه نحو به دولت كفر بسته بود و به چه قسم از حمايت آن مفسدهها برپا مىشد! 1
در حالى كه اولاً: «امير كبير» به سفارت روس پناه نبرده بود، ثانياً: دولت «قاجار» خود را به روس و به دولت كفر بسته بود، ثالثاً: «ميرزا آقا خان نورى» پيش از ادعاى «حاجى على خان» نسبت به «امير»، خود را به «انگليسىها» بسته و تبعيت آن دولت را اختيار كرده بود و صدر اعظم جانشين «امير كبير» شد و «حاجى على خان» هم صميمانه در همه جا با او همكارى كرد، رابعاً: خود حاجى از وابستگان به انگلستان بود. 2
«ميرزا آقا خان» به «فرخ خان امين الملك» در سفر «پاريس» او مىنويسد:
«رالنسون» و حاجب الدوله با هم عاشق و معشوق اند رالنسون شريرترين انگليسىها بلكه شيطان روى زمين است. 3
خامساً: «نسلرود» اصلا چنين نامهاى ننوشته بود و «حاجى على خان» كه با اين حرارت از غيرت ملى و نمكخوارگى دم مىزد خوب بود از حيف و ميل مال شاه، خوددارى كند تا چوب نخورد و داغ نشود و اموال او را مصادره ننمايند و از آن مهمتر با زن شاه ارتباطى