55كار را كسى تأسيس نموده كه نه حكيم بوده و نه صاحبنظر، حال جواب گو. چه، تو سرّ و كوهان بلند اين اساسى و پدر تو بنيادگذار و تمام و كمال آن بوده است.»
پاسبانى علماى اسلام نسبت به عقايد مسلمانان و مراقبت از سرحدّات فكرى آنان، مجالى براى ظهور و انتشار منويات؛ مانند ابن ابىالعوجاء نمىداد. اينها موسم و محيط مكه را كه محل امنيت و اجتماع است براى نشر سموم خود مقتضى ديدند و بدانجا رفتند تا در لباس احرام، به گفتۀ خود سرفه كنند و نفس بكشند. حضرت صادق7 آن سال در مكه بودند. بزرگوارى و آزادمنشى و قدرت روحى آن حضرت به آنها اجازه مىداد كه در حضور آن حضرت سخن گويند. سخن گفتن با آ» حضرت براى شهرت آنان و شيوع مطالبشان مؤثر بود و نيز مصونيتى كه در محضر آن حضرت داشتند، در جاى ديگر برايشان فراهم نبود و اگر هم در انديشۀ برخورد حقيقت و معالجۀ بيمارى خود بودند، طبيب حاذق و منطق حقى شايستهتر از آن حضرت نمىشناختند. از اين كه در آغاز سخن گفتند: «مجالس مرهون امانت و امنيت است و اجازۀ سرفه دهيد» ، معلوم مىشود در هيچجا امنيت نداشتند و شكوك و مطالب مبهم كه اثر تعاليم پيچيده و نقص قدرت تشخيص و فكر است و موجب كجبينى و بدانديشى است؛ مانند خلط در سينۀ ابن ابىالعوجاء مانده و جرأت سرفه نداشت، به اين جهت دچار فشار و ناراحتى بود. پس از اجازه، مانند مادهاى كه منفجر شود سخنان آلوده به دشنام و كجفهمى و بدبينى خود را نسبت به مسلمانان در اعمال حج اظهار نموده و مانند عموم مادهپرستان متحيّر