35دشمن نابود شود و خود پيروز گردند، گويا خدا فقط براى آنهاست و ديگران خدايى ندارند ولى در نظم زندگى و تربيت عمومى هر دو دسته در كفر و الحاد اتفاق دارند. خلاصه مردم يا در عقيده و عمل به خدا كافرند يا عقيده دارند و در عمل كافرند و به عبادت عصرى به خديا «متافيزيكى» معقتدند و حقيقت و روح تربيت پيامبران و پيام آنها كه همان ارادۀ خداست، يكسره فراموش گشته، و زبان كافر كيشان باز شده كه «دين» اثر خود را از دست داده و در برابر صنعت شكست خورده، اما كدام دين؟ !
در اوانى كه عقل ابراهيم خليل مانند شكوفه مىشكفت، خود را از محيط شرك بيرون آورد تا دست آلودگان پژمردهاش نكند و گرد و غبار محيط عقل پاكش را نيالايد، در ميان غارى منزل گزيد و چشم فطرت را به روى آسمان باز و پر از مهر و ماه و اختران گشود.
در اين رصدخانه، حساب كوههاى آسمان و ستارگان درخشان را مىرسيد، آيا چنانكه اكثر مردم مىپندارند اينها موجوداتى مستقل به ذات و پديدآرنده و نگاه دارندۀ مخلوقاتند؟ اينها كه از مسير خود بيرون نمىروند و از خود اختيارى ندارند، در طلوع و غروب آنها تغييرى در جهان رخ نمىدهد و خود پيوسته در معرض تغييرند، اينها مسخر ارادۀ توانا و تسليم تدبير او مىباشند. سراسر مطيع و مقهور و مافوق و كمككار مادونند. با شعور طبيعى خود چشم به فرمان مبدأ قدرت و با رابطههاى نامرئى بدو پيوستهاند و با شعاعهاى مرئى و غير مرئى، موجودات زيريرن را از خفتگى بيدار مىنمايند و از