46
و آنگاه فروغ هدايت تولّد يافت!
اتاق از نور لبريز شد، بلكه شايسته بود كه همۀ دنيا از نور لبريز گردد! زيرا به استقبال بزرگترين فرزندان آدم مىرود. به روايت سهيلى، امّ عثمان ثقفى گويد:
«من در ولادت رسول خدا صلى الله عليه و آله حضور داشتم. خانه لبريز از نور بود و ستارگان را ديدم كه نزديك شدهاند، چنانكه گويى بر زمين سقوط مىكنند!»
ولد الهدى فالكائنات ضياء
«هدايت، زاده شد و به همۀ كائنات روشنى بخشيد، و زمان لبخند مىزند و ثنا مىخواند.
روزى كه بامداد و شامگاهش با محمّد صلى الله عليه و آله پرتوافكن است.
نشانههاى (غيبى) مشهود است و معجزات يكى پس از ديگرى مىرسد و جبرئيل صبح و شام آن را فرود مىآورد».
مكّه سراسر، براى ميلاد رهنماى بزرگ بشر، جشن شادمانى گرفت. درود و سلام و بركت خداوند بر او باد! عبدالمطّلب، جدّ اين نوزاد او را محمّد ناميد! ميلاد آن گرامى سرسلامتى يا تسليتى بود براى مادرش آمنه كه با مرگ همسر عزيزش اندوهگين بود. و هر چه مهر و محبّت داشت نثار اين فرزند عزيز مىكرد، امّا ياد و خاطرۀ عبداللّٰه با گذشت سالها فراموشش نمىشد و هر لحظه غم او را تازهتر مىكرد. بر آن شد كه به زيارت قبرش بشتابد و دردهاى درون را تخفيف دهد.
مادر در حالى كه پارۀ جگر خود و عبداللّٰه را همراهى مىكرد، راهىِ يثرب شد و در خانۀ دايىهاى شوهرش يك ماه به سر برد. پس از ديدار قبر عبداللّٰه، با يكى از قافلهها عازم مكّه گرديد، همين كه قافله به «ابواء» رسيد توفانى سخت وزيد و حركت قافله را به تأخير انداخت؛ در اين ايام آمنه بيمار شد؛ بدانگونه كه توان حركت نداشت. بيمارى شدّت گرفت تا جان به جان آفرين تسليم كرد و محمّد صلى الله عليه و آله كه با مادر وداع مىكرد، ناظر