28صورت تا حج واجب خودت را انجام نمىدادى نمىتوانستى از طرف كسى نيابت قبول كنى.
نرگس! وقتى اين منظره را ديدم وحشت كردم، گفتم نكند الآن بىتوجهى كنم آنوقت در آخر عمر مجبور باشم با فلاكت و بدبختى حج واجب خودم را انجام دهم؛ از اين خاطر تصميم گرفتم هر جور كه هست حتى با فروش يك دانگ دكان هم كه شده به حج بروم.
در ضمن نرگس يادت باشد شنبه شب روحانى محل را دعوت كردم كه به خانه ما بيايد، آبِ گوشت را بيشتر كن. و در ضمن ايشان فرمودند پنجشنبه شب و جمعه شب در مسجد پيرامون حج سخنرانى مىكند، كارهايت را طورى تنظيم كن تا با هم در آن مجلس شركت كنيم.
حسن: بابا نمىشود از ديگران قرض بگيرى و دكان را نفروشى؟
على: پسرم من نيز در همين فكرم. حاجآقا مىگفت اگر مىتوانيد از كسى قرض بگيريد بدون تحقير و منت، و توان پرداخت آن را داريد اشكال ندارد.
من به كسى چيزى نمىگويم همسايهها خودشان فهميدند كه قصد مسافرت داريم و پول نقد هم دارند و مىدانند كه مىخواهم دكانم را بفروشم، اگر خدا خودش جور كرد كه فله الحمد، اگر هم نشد دكان را مىفروشيم و پول حج را جور مىكنيم، كمى كه زير قيمت بدهيم فوراً مشترى پيدا مىشود؛ البته اوّل بايد به صاحب دكان خبر دهم، زيرا او به عنوان شريك از ديگران مقدم است اگر او نخواست ديگران مىتوانند بخرند.
نرگس: راستى على خوب است فردا بروم چند تا كتاب مربوط به حج