19در اوج مهرورزى، زمزمه و گفتگو با مرادها و معشوقها. روزى يكى از اينان خطبهاى آغاز كرد و در ضمن آن گفت: «...نسألهُ ان يجعلنا من المتبعين وأن يجنّبنا من المبتدعين» امّا ديگرى از ادامه جلو گرفت، و با گفتگوى تندى كه بين آن دو گذشت، وعظ ادامه پيدا نكرد، و من از چرايى آن جلوگيرى چيزى درنيافتم. آن آمر بمعروف! سپس بدون بلندگو بازگشت و به ارشاد! مشغول شد.
بقيع امسال حال و هواى عجيبى دارد و زائران اين مزار امسال بگونهاى شگفت افزايش يافته است. شاهدان عينى مىگويند: اين تجمّع شگرف بىسابقه است، صبحها و عصرها دهها هزار زائر وارد بقيع مىشوند، انبوه جمعيّت بحدّى است كه گام برداشتن در نزديكيهاى مزار به سختى صورت مىگيرد.
روزهاى مدينه رو به پايان است.
آهنگ وداع
اكنون بايد آهنگ كوچ كنى، تو را براى چند روزى آورده بودند.
روزهاى آغازين، ماهى دريايى را مانندهاى كه به خشكى هرگز نمىانديشى، امّا روزهاى پايانى هر چه به فرجام نزديكتر مىشود دلشورهات زيادتر مىگردد.
يا رسول اللّٰه...! جدايى از مزارت؟!
بقيع! دورى از شميم دلنواز صبحهايت؟!
روز آخر دلدادگان آل على از هر فرصتى براى رفتن به حرم بهره مىگيرند و فاصلۀ كوتاه مسجد النبى (ص) و بقيع را مىنوردند، گويى جدا شدن را به هيچ روى برنمىتابند و رفتن از كنار اين همه زيبايى. شور، هيجان و عظمت را نمىتوانند بپذيرند.
بر سينه ديوارى نوشتهاند: حركت 17/30، دلها مىتپد، نفسها در سينه حبس مىشود؛ چارهاى نيست بايد رفت. ماشين با اندكى تأخير حركت مىكند. در چهرۀ همه غم را مىنگرى، همه رو به مزار پيامبر (ص) و ائمۀ بقيع (ع) نشستهاند، صاحبدلى همت مىكند و با نوايى دلنشين مىخواند: