48زيارت، خود را به «محك» زدن است،
زيارت، خود را با «الگو» و «مدل» سنجيدن است و اين گامى براى رشد دادن به خود و معنويتهاى خود و كاستن از نقايص و عيوب است.
وقتى ما در برابر يك معصوم و امام شهيد قرار مىگيريم و در مزار پيشوايان دين، با شناخت و بصيرت حضور مىيابيم و مىدانيم كه اينان، كمال مجسم و عينيتِ فضيلت و جلوهاى از نور خدا و چشمهاى از فيض ربّ، و تبلورى از ايمان و خلوص و عبوديت و پاكىاند، در اينصورت، عظمتِ آنان، ما را متوجۀ نقائصمان مىكند،
و پاكى آنان، ما را به آلودگىهاى مان آشنا مىسازد،
معنويت و روحانيت آنان، ما را به ماديت و دنياگرايىمان واقف مىگرداند،
«طاعتِ» آنان، معصيت ما را روشن مىنمايد،
نورانيت آنان، تيرهجانى و تاريكدلى ما را،
صفاى آنان، غلّ و غشّ ما را،
خدا ترسى آنان، هواپرستىِ ما را،
تعالى روح و رتبۀ والايشان، تنزّل مقام و پستى منزل ما را.
حضور در مزار امامان پاك ما را آگاه مىكند كه:
اگر آنان در «قلّه»اند، ما هنوز به «دامنه» هم نرسيدهايم،
اگر آنان «مطهّر»اند، ما هنوز در فكر طهارت هم نيستيم،
اگر آنان «معصوم»اند، ما گرفتار معصيتيم،
اگر آنان «برگزيدۀ خدا»يند، ما هنوز در دام ابليس و هواى نفس، اسيريم،
اگر آنان در اوج «معراج معنوى»اند، ما در «هبوط مادّى» ماندهايم،
اگر آنان «بندۀ خدا»يند، ما در بندِ «خود»يم.
«زيارت»، زمينهساز اين تقابل و تقارن و مقايسه و محاسبه است و تا اين سنجش انجام نگيرد، به كاستىهاى اخلاقى و ضعفهاى معنوى خود واقف نخواهيم شد. اين است كه زيارت را قرار گرفتن در برابر آينه مىدانيم، شناخت درد، نيمى از درمان است. شناخت نقص هم گامى براى جبران است. وقتى ائمه، «امام» و «الگو» و «اسوۀ»