34ملكوتى است، تطهير «جان» در زمزم ايمان و معنويت است، اتصال دو روح همگون و آشنا و همسنخ است، به دريا پيوستن قطره است، عمل به مقتضاى عقل و انديشه است، بلكه عقل را هم تحتِ فرمانِ محبت دل درآوردن است.
آب، از سرچشمه بايد خورد
ميوه را از شاخه بايد چيد
نامه را سربسته بايد خواند
چهره را بىپرده بايد ديد
زيارت، نوعى در پى وصل شدن است و رسيدن قطره به دريا، پيوستنِ روح نيازمند به روحِ برآورندۀ نياز.
تشنه به دنبال آب مىرود و عاشق، در پى معشوق.
جان، اگر از كوثر شرافت سيراب شده باشد، جوياى مائدههاى آسمانى است كه سرشار از فضيلت و حق و خير و معنويت باشد.
دل، اگر طالب فيض باشد، سالكِ راه پاكان خواهد شد و خود را به نيكان متصل خواهد ساخت. اين اقتضاى هماهنگى و تجانس و الفتِ روحهاست.
علامۀ امينى \ در الغدير، دربارۀ اينكه «بلال حبشى» هنگام زيارت قبر پيامبر، صورت بر آن مىنهاد، از منابع اهلسنت نقل مىكند كه پس از بيان اين مطلب گفتهاند:
«بدون شك، عشق و محبت فراوان، چنين عملى را اجازه مىدهد، چرا كه مقصود و هدف از تمام اينها، بزرگداشت و احترام است و مردم به حسب اختلاف مرتبۀ محبتشان در اين مورد فرق مىكنند. همچنانكه در زمان حياتِ آن حضرت هم چنين بود. بعضى از مردم وقتى آن حضرت را مىديدند ديگر نمىتوانستند خويشتندارى كنند و بهسوى او مىشتافتند و برخى هم تأخير و درنگ مىكردند و هركدام محلّ خير است...». 1
آنچه در فرهنگ دينى ما، با عنوانِ «زيارت»، «ذكر»، «توسل»، «شفاعت»، «تبرك» و... وجود دارد، شيوههاى تمتع و بهرهورى از مائدۀ معنويت و بركت اهلبيت(عليهم السلام)