307ولايت تو را داشته باشد دوست و همراهم، و با كسى كه با تو دشمنى كند، دشمنم». 1
ولايت «خون» و برائتِ «شمشير»
از يك واژۀ حماسى و از يك تعبير ژرف، كه در متون زيارتى است، نبايد به سادگى و سطحى گذشت. يعنى همان جملۀ:
«سِلمٌ لِمن سالَمكم وحربٌ لِمن حارَبكم».
يك شيعۀ مرتبط با ائمه، بايد بر اساس دوستىها و دشمنىهايى كه با امام، شده و مىشود، اهل صلح و جنگ، و در خطّ «ستيز» يا «سازش» باشد. بىتفاوتى در اين زمينه، به معناى خروج از خط و بركنارى از صحنه و انحراف از «صراط مستقيم» است. پيرو راه حسين(ع)، در مسألۀ دوستى و دشمنى و «حرب» و «سِلم»، بايد موضعدار باشد، نه بىخط و بىطرف و بىنظر!...
اين، خود، دين و آئين است و مقتضاى زندگى مكتبى است.
بنگريم چگونه اين مفهوم، در زيارت سيدالشهدا ترسيم شده است:
«با برائت و بيزارى از كسانى كه تو را كشتند، يا به جنگ تو آمدند، يا با دشمنان بر ضدّ تو هماهنگ شدند، و كسانى كه نيرو بر ضدّ تو فراهم كردند و آنان كه صداى -استغاثۀ- تو را شنيدند و به يارىات نشتافتند، با بيزارى از اينان، به دين خدا هستم. اىكاش با تو بودم و در ركابت به فيض بزرگ شهادت مىرسيدم». 2
آرى... اين برائت، خودش ديندارى و خدا باورى و اسلام پذيرى است.
ميزان اين جنگ و صلح ائمه اند. فلش تعيين كنندۀ جهتِ سازش و ستيز، «آنان»اند. دوستى و دشمنى با دوستان و دشمنانشان، تنها به كسانى كه در زمان ائمه و معاصر آنان و در كربلا حضور داشتند منحصر نمىشود.
ما فقط دوستِ «علىّ اكبر» و «مسلم» و «حبيب بن مظاهر» و دشمن «شمر» و «عمرسعد» و «يزيد» و «خولى» و «سنان» نيستيم. بلكه با هركس كه در خطّ ائمه باشد و