302تا دل، نخواهد، تن به بلاى دوست نمىافتد،
تا عشق درونى نباشد، «جهاد بيرونى» هم نيست،
تا نفرتِ قلبى نباشد، برائت عملى ميسّر نيست،
تا «دل» تسليم محبت و امر ائمه نباشد، «دست»، به يارى آنان نمىچرخد.
از اينرو، در فقرههايى از زيارتنامهها، روى «تسليم قلب» تأكيد شده است. يعنى ابراز اين نكته، كه دل، قلمرو فرمان آنان است و مىخواهد، آنچه را كه آنان مىخواهند... به قول باباطاهر:
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندددر زيارت «وارث» مىخوانيم: «...خدا و فرشتگانش و رسولانش را شاهد مىگيرم كه قلب من، پيرو و تسليم قلب شماست، و امر من، تابع امر شما».
«قَلْبِى لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ وَأمْرِى لأَِمْرِِكُم مُتّبِعٌ». 1
و در زيارت حضرت اباالفضل7 مىگويى:
«...اى پسر اميرمؤمنان، بهسوى تو آمدم، در حالى كه هم دل من تابع و تسليم شماست، و هم خودم تابع شمايم، نصرت و ياريم آماده براى شماست تا آنكه خدا داورى كند، با شمايم، با شمايم، نه با دشمنانتان...».
«قَلْبِى مُسلِّمٌ لَكُم وَتابِعٌ وَاَنا لَكُم تابِعٌ ونُصرَتى لَكُم مُعَدّةٌ...». 2
نظير همين جملات، در زيارتى كه از امامصادق(ع) روايت شده، خطاب به پيامبر و دودمان پاكش بر زبان مىآوريم. 3
اين تذكرها و يادآورىها و اظهار و ابراز «موضع»ها، براى آنكه در راه است، تقويت اراده و قوّت قلب مىآورد، زيرا عوامل تضيعف كننده و فلج كننده و بازدارنده