243«...يكى از كسانى كه ايام متوكل را درك كرده و اين امر را مشاهده نموده است، نقل مىكند كه: سبب تصميم متوكل بر محو آثار قبر شريف، آن بود كه در دورانِ پيش از خلافتش، يكى از زنانِ آوازخوان، كنيزان مطرب را براى آواز و غنا، نزد متوكل مىفرستاد تا هنگام مشروب خوردنش، براى او بخوانند، و اين بود، تا گاهى كه آن پليد به خلافت رسيد، وقتى نزد آن مغنيّه فرستاد كه جوارى (كنيز) خويش را براى تغنّى بفرستد، گفتند: سفر رفته است، - و اين هنگام، ماه شعبان بود و در آن ايام به سفر كربلا رفته بود - چون مراجعت كرد، يكى از كنيزكان خود را براى تغنّى نزد متوكل فرستاد. متوكل از آن جاريه پرسيد كه در اين ايام كجا رفته بوديد؟ گفت: با خانم خود به سفر حج رفته بوديم. متوكل گفت: در ماه شعبان به حج رفته بوديد؟ جاريه گفت: به زيارت قبر حسين مظلوم7. متوكل از شنيدن اين كلام در غضب شد كه كار حسين به جايى رسيده كه زيارتِ او را «حجّ» گويند؟!... پس امر كرد تا خانم او را بگرفتند و حبس كردند و اموال او را بگرفت. پس يكى از اصحاب خود را كه «ديزج» نام و مردى يهودى بود و به حسب ظاهر در نزد قبر شريف، اسلام آورده، براى شخم و شيار و محو آثار قبر امامحسين(ع) و عقوبت كردن زوار آن حضرت به كربلا روانه كرد... اين واقعه در سال 236 بود. پس ديزج، با عملۀ بسيار سر قبر شريف رفت و هيچكدام جرأت نكردند كه اقدام كنند بر خراب كردن آن موضع شريف، پس ديزج بيلى بر دست گرفت و اعالى (قسمتهاى بالاى قبر را خراب كرد، آنگاه ساير عمله و فعله بر هدم قبر، اقدام كردند و بناى قبر مطهر را منهدم كردند...». 1
زيارت رفتن چنين زن و كنيزى، نشاندهندۀ پيوند قلبى مردم با صاحب آن قبر و اهميت دادن به زيارت آن است. در عين حال، چنان زيارتى موجب خشم حاكمان مستبد و خلفايى بوده است كه با محور شدن شخصيت ائمه و مزار و فرهنگشان، براى جهتگيرى و جهتيابى و شور و شعور و الهام مردم، مخالف بودند و خاطرشان از اين بابت، آزرده و مشوّش مىشد و از اين طريق، نسبت به حكومت خود دلهره و هراس داشتند.
در شرايط خفقان اموى و عباسى، كربلا قبله مىشد و خاك قبر حسين، تربت