232امامحسين(ع) گفتند:
خدايا رحمت فرست بر حسين، شهيد فرزند شهيد، هدايت يافتۀ پسر هدايت يافته، صدّيق فرزند صدّيق.
خدايا!... تو را شاهد مىگيريم كه بر دين و راه آنان هستيم، دشمن قاتلانشان و هوادار و دوستدار دوستانشان هستيم.
خدايا!... ما فرزند دختر پيامبرت را خوار كرديم. گذشتۀ ما را ببخش و توبۀ ما را بپذير و حسين(ع) و اصحاب شهيد و صديق او را رحمت فرست. 1
و چنان بر قبر شريف آن حضرت ازدحام نمودند كه بيش از ازدحام حاجيان بر «حجرالاسود» بود.
«سليمان بن صرد»، رئيس توابين، در ربيعالثانى سال 65هجرى، اصحاب خود را جمع كرد و به «نُخيله» رفتند و در آنجا اردو زدند. پس از سه روز كه آنجا بودند و به سازماندهى و تكميل نيروهاى خود مشغول بودند، به كرانۀ فرات رفتند. سپس بر تربت حسين شهيد در كربلا حاضر شدند. وقتى به محلّ قبر رسيدند، يكصدا صيحهاى زدند و بهشدت گريستند. گريهاى كه پيرامون قبر حسين بن على نظيرش ديده نشده است.
آنگاه سخنرانىها كردند و بر سر تربت حسين(ع) ازدحام نمودند، همچون حاجيان در كنار حجرالسود، آنگاه با قبر، وداع كرده و رفتند. از آن پس بود كه فريادِ «يا لثارات الحسينِ» 2 توابين زمين را در زير پاى بنىاميه مىلرزاند. كوفه شاهد رفت و آمد مسلّحانۀ آنان به سوى قبر حسين(ع) بود. هنگامى كه قبر آن حضرت را ترك مىكردند، پشيمانى و حماسهشان افزايش مىيافت، موجى بود سرازير، بر ضدّ بنىاميه، و آرزويشان هم كشته شدن در راه خونخواهى حسين(ع) بود... 3
از نهضت توابين كه بگذريم، نمونههاى ديگرى هم وجود دارد.
قيام مختار نيز بىالهام از زيارت او نبود. به نقل تواريخ: مختار، پس از بازگشت از