228اينگونه عناصر روحيهساز و خطدهنده است.
حسين، اى درسآموز شجاعت
همۀ اينها - آنچنان كه قبلاً نيز گذشت - در سايۀ «شهادت» است كه قداست و -.ثأثير و معنويت يافته است. آنچه كه از شهيد باقى مىماند، آنچه به شهيد منسوب است، آنچه يادآور شهيد است، همه اينگونه مقدس و مؤثر و مُلهِم است. مگر رزمندگان ما، چفيۀ يك شهيد و سلاح او را، الهامبخش و يادگار «شهادت» و ايثار نمىدانستند؟!
مگر تسبيح و ساعت و دفترچه و خطنوشته و لباسى كه از يك همسنگر شهيد بر جاى مىماند، دربردارندۀ عظمت روح شهيد و منتقلكنندۀ معنويات او به ديگران نبود؟
مگر فرزند شهيد و خانوادۀ شهيد، ما را به ياد ايثارها و فداكارىهاى شهيد نمىاندازد؟
تربت شهيد و آب فرات و خاك نجف و ساحل دجله و... تداعى كنندۀ حوادث و الهامدهندۀ حركت و مقاومت و احساس عظمت و... است.
در تاريخ، نمونههاى فراوانى است. به قسمتهايى كه دربارۀ سيدالشهدا(ع) است، در آينده اشاره خواهيم كرد. اما در اينجا فقط به نمونهاى كه به «يحيى بن زيد» مرتبط مىشود، اشاره مىكنيم:
«يحيى بن زيد»، نوۀ امامزينالعابدين(ع) كه از سلحشورانِ علوى و مبارزان با دستگاه بنىاميه بود، به دنبال قيام خويش، در زمان خلافتِ «وليد بن عبدالملك» توسط «نصر سيار» كه استاندار خراسان از سوى خليفۀ اموى بود، دستگير شد. خراسان، آن روز، تحت سلطۀ خلافت شام بود و يحيى بن زيد، كه در آن خطه، نهضت كرده بود، دستگير و زندانى شد. يحيى، بالأخره در سايۀ مبارزاتش به شهادت رسيد.
در ايامى كه زندانى بود، در محبس، به زنجير بسته شده بود، وقتى يحيى از آن زندان آزاد شد، آهنگرى را دستور داده بودند كه قيد و بند از پاى يحيى درآورد. شيعيان ثروتمند، نزد آهنگر رفته و خواستند آهنى را كه قيد و بند پاى يحيى بود، به