33من هم پنجاه ريال سعودى درآوردم. جلال پاكت را جلو گرفت.
مشت را توى پاكت باز كردم. احساس عجيبى داشتم. حالت شادى و رضامندى در دلم نشست. دقايقى بعد شاد و سبكبال به طرف مسجد قُبا راه افتاديم.