76بهقدرى شلوغ بود، با فاصلهاى دور از بيت الزهرا عليها السلام متوقف شدم و نتوانستم جلوتر بيايم. نشستم و منتظر اذان مغرب شدم. در كنارم جوان بلند قامتِ خوش سيمايى نشسته بود. سرى به علامت سلام تكان دادم. با خوش رويى پاسخ گفت. حال و احوال از ايما و اشاره به مرحلۀ كلامى رسيد. به انگليسى پرس و جو كردم. اهل تركيه بود. سر صحبت باز شد. مقيم آمريكا و بهقول خودش تاكسى درايور )Taxi Driver( بود و خوشحال و مسرور از زيارت پيغمبر صلى الله عليه و آله . از اوضاع آمريكا و نظرى كه احياناً مردم آمريكا در مورد ايران دارند پرسيدم. توضيح روشنى داد. مىگفت مردم آمريكا خوب مىفهمند كه علت دشمنى دولت آمريكا با مردم شما چيست. آنها مىدانند كه فقط ملت ايران در مقابل قلدرىهاى آمريكا كوتاه نمىآيد. آمريكايىها همه چيز را براى خودشان مىخواهند. از توضيح روشن و قضاوت صريحش خوشم آمد.
با شنيدن اذان مغرب، براى نماز آماده شديم. دقايقى بعد با گفتن اقامه، نماز مغرب را خوانديم. پس از نماز مغرب، قصد داشتم با زائر تركيهاى بيشتر صحبت كنم كه ميسّر نشد. به گمانم احتياط كرد و خداحافظى نمود و رفت. من هم كم كم به سمت بيت النبى صلى الله عليه و آله حركت كردم. بسيار شلوغ بود. ستونهاى وفود، سرير، حرس و مخلّقه را از نزديك نظاره كردم و از كنار آنها گذشتم. در مقابل ستون توبه ايستادم. دستى به ستون توبه كشيدم. به نيت توبه و انابت از گناهان گذشته و پرهيز از ارتكاب مجدد و فشار جمعيت مهلتى به