74پرازدحامترين وضع خود رسيده است. چهار - پنج نفر از همكاران پزشك كه در تقسيم بندى كشيك هم نيستند، مشغول معاينۀ بيماران و رتق و فتق امورند ولى ازدحام بيماران باز هم زياد است. علاوه بر اورژانس با 7 - 6 پزشك عمومى، درمانگاه تخصصى با 8 - 7 نفر پزشك متخصص در رشتههاى مختلف بيمار مىبينند معهذا ازدحام كاهش پيدا نمىكند. اكثراً سرماخوردگى، گلودرد و ضعف و البته در بين آنها بيماران بدحال و گهگاه خطرناك.
تا نزديكىهاى ظهر با جديت و سرعت تمام بيمار مىديديم.
نزديك ظهر خلوت شد و بعد از ظهر البته خلوتتر، ساعت 4 كشيك را تحويل دادم...
ساعت 8/30 شب، پس از صرف شام، راهى بقيع شدم. در كنار بقيع زيارت ائمۀ بقيع را خواندم و ترجمهاش را نيز و سپس هشت ركعت نماز تحيت براى چهار ائمۀ بقيع و بعد دعا كردم. همه را و سعى كردم كسى از قلم نيفتد. پدر و مادرم را و همسرم را و پدر و مادر همسرم را و برداران و خواهرانش را و فرزندم را و آباء و اجدادم را و فرزندان فرزندانم را و برادران و خواهرانم را و اقوام و اقربا را و دوستان و همكارانم را، آنها كه سفارش كرده بودند و آنها كه سفارش نكرده بودند و اساتيد را همه و همه را از نظر گذراندم و برايشان از خدا و به احترام ائمۀ بقيع و به احترام حضرت زهرا عليها السلام و به احترام رسولاللّٰه صلى الله عليه و آله عافيت و عاقبت بهخيرى و رهايى از آتش جهنم و سايۀ رحمت الهى را درخواست كردم و بعد