62جستۀ آن قابل خواندن نيست و جملات ديگرى كه آنها را نيز نمىشود خواند. به نظر مىرسد قصد امحاى نوشتههاى اصلى كتيبه وجود داشته، در بالاى اين سه كتيبه، يك نشان دايره به قطر حدود 50 سانتى متر وجود دارد كه بر روى آن نيز با خطوط برجسته جملاتى نوشته شده است. اين نشان نيز بهدليل رنگآميزى با رنگ سبز يكدست، قابل خواندن نيست.
در هر حال، هر چه كوشيدم نتوانستم جملات روى كتيبهها را به درستى بخوانم. درِ خانه با نردههاى متراكم فلزى مسدود شده و داخل خانه قابل ديدن نيست.
قرآنى از قفسههاى مسجد برداشتم و به به تلاوت پرداختم. در كنارم مسلمانانى از بنگلادش، پاكستان، اندونزى و احتمالاً مالزى نشسته بودند. بيشترشان خوشرو و با محبّتاند. علىرغم اينكه با خيلى از آنها نمىتوان ارتباط كلامى برقرار كرد، اما با نگاههايشان محبت و برادرى را انتقال مىدهند.
گرچه جا بسيار كم است، اما با كسانى كه در اطرافم نشستهاند، سعى مىكنيم بهگونهاى بنشينيم كه جاى بهترى براى يكديگر ايجاد كنيم. هر كس به خودش سختى بيشترى مىدهد تا ديگرى راحتتر بنشيند.
پير مردى كه بعداً متوجه شدم بنگلادشى است، با زبان انگليسى شروع به صحبت كرد و از من پرسيد اهل كجايى؟ خود را شناساندم و مختصرى در مورد بنگلادش و داكا و از