86براى طلوع خورشيد معرفت به حضرت رب از مشرق هستى انسان و دل كندن از غير، و بسته شدن به بند عشق يار و درك اين معنا كه عاقبت آنچه در تصرف انسان است به يك لحظه از دست مىرود و در آن لحظه از زن و فرزند و مال و منال و آنچه در اختيار است، براى هميشه خبرى بر جاى نمىماند و تنها و تنها معيت با حضرت يار است كه ابدى و دائمى و براى هميشه و همه جا، چه در دنيا و چه در آخرت، براى انسان كار ساز است.
در آن سرزمين است كه آدمى به حقيقت و واقعيت؛ «الهى وربّي من لي غيرك...» واقف و عارف مىشود و دل و جان، از آن پس در اختيار او مىگذارد و غروب آن روز با درك و شعورى به غير درك و شعورى كه داشته، آماده كوچيدن به مشعر مىشود، تا با معرفتى بالا و عرفانى اصولى و شناختى اساسى وارد مشعر شود و آن شب كه شب درك و شعور ديگر است، براى او شب عيد باشد! شبى كه به وصال و لقاء نزديك مىشود و آمادۀ به دست آوردن رحمت خاص محبوب و پاك شدن باطن از كدورتها و تاريكيهاست.
3 - آنانكه موفق بهوقوف در عرفات مىشوند، چه نيكوست در آن چند ساعت محدود كه شروعش اول ظهر