27پيوند مىدهد.
حج در روان انسان نيرويى ايجاد مىكند كه تا زنده است، در پنهان و آشكار، براى سالم ماندن از زشتىها نگهبان او خواهد بود و اين همان فيض الهى است كه از بركت اين معراج نصيب انسان مىشود.
قاصد حج، هنگامى كه آمادۀ خروج از وطن مىشود، اگر به مقصود و رفعت شأنش دانا باشد، و آن را چنانكه سزاوار است در يابد و به نور الهى و كمك بصيرت، به آن نظر اندازد، و خواستۀ او اين باشد كه آن راه را طبق هدايت حضرت حق طى نمايد، دل او متوجه عالم ديگرى خواهد شد، و از ظواهر ناپايدار، به حقايقى ثابت و استوار بينا خواهد شد.
در آن هنگام است كه خواهان بىنيازى و توانايى خود مىگردد، نه آنچه تا كنون طالب آن بوده است. و مهيّاى آن مىشود كه همۀ خواهشها و تاريكىهاى طبيعت را از خود پاك سازد.
اين نخستين انديشه است كه قاصد حج احساس مىكند؛ يعنى تأثير آن حقيقت ملكوتى را در شناسايى مقام نفس انسانى و برترى روح را از بستگى به ظواهر زندگى مادى.