18اينك اشكهاى سوزانت باآرامش هميشگى خود فرو مىريزند و در اين ريزش لحظهاى درنگ نمىكنند. نالههاى جانسوزت در دلها طنين مىافكند، پردههاى تاريك دلت كنار مىرود و دريچۀ آسمان اميد حضورت، بر سرچشمۀ لطف و عنايت او گشوده مىشود. بله، اينجا سرزمينى است كه فرشتگان در آن حاضرند و وسعت آن به اندازۀ وسعت عرش الهى است، به وسعت دل تمامى زائران ديار يار و تمامى انديشههاى پاك، و اى خاك مدينه! بر تو گوارا باد اين شرف كه پيكر پاك اشرف مخلوقات را در آغوش گرفتهاى و دلهاى زمينيان و آسمانيان را پريشان به سوى خود كشيدهاى.
بقيع، فرياد بىصدا و مظلومانۀ على عليه السلام
در اين خاك نورانى اكنون دلى از حركت باز ايستاده است. گويى گامهايت به جايى قدم نهاده كه خاكش با تمامى خاكهاى عالم متفاوت است، اينجا دشتى پر از لاله است.
لالههايى كه تنها دل به وجودشان اقرار مىكند و چشمانت از ديدار آنها بىنصيب مانده است. در اين خاك يك جهان عشق و ايثار سر بر زمين نهاده است، تا روحى جاودانى به آستان عظمت و جلال خداوندى پرواز كند.
گوش فرا دار تا بشنوى صداى نالههاى جانسوز عاشقانشان را، نالههايى كه حديث فراق يار مىسرايند،