39آماده ساخت كه علما و اهل فضل در آن حاضر شدند و مناظره ميان علامه و نظامالدين در مسألۀ خلافت آغاز شد، و سلطان به اين مناظره گوش فرا مىداد؛ تا سرانجام قاضى القضات نظامالدين مغلوب گشت و علامۀ حلى بر او پيروز شد. سلطان محمد خدابنده از همان لحظه تشيع خود را اظهار كرد و سپاهيان و اهل مملكت را به تشيع فرا خواند و در سراسر بلاد اسلامى مراسم مذهب امامى را به اجرا در آورد. و سيد تاجالدين محمد آوى را به سمت و عنوان «نقيب الممالك» منصوب و مُعنوَن ساخت. همين مناظره باعث رواج و انتشار مذهب آلمحمد صلى الله عليه و آله در ايران گشت، تا آنجا كه شعاع آن بر سراسر بلاد ايران پرتو افكند؛ اما راجع به پسر سلطان محمد خدابنده يعنى بهادرخان ابوسعيد، يادآور مىشويم كه وى از روزى كه زمام حكومت را به دست گرفت بر مذهب اهلالبيت عليهم السلام بود، با مرگ او حكومت مغولها بر سرزمين ايران منقرض گرديد.
خلاصه آنكه: يكى از درخشانترين عصرهاى تشيع، عصر حكومت مغولها در ايران بوده است؛ زيرا شيعيان در اين عصر نسيم آزادى را احساس كردند و علماى آنها علناً به مناظره و مجادله با پيروان مذاهب ديگر مى پرداختند. اين عصر به علماى برجستهاى افتخار مىكند كه نظير آنها كمتر در عصرى ديگر به چشم مىخورد؛ امثال:
- آلسعيد، كه از جملۀ آنها محقق، صاحب «شرايع الاسلام» و علامۀ حلى و پدر و پسر او مىباشند.